
برنامه های خوب دوست یابی زن مظفری داد زد: ولم کن بزارید برمممم هق هق؟؟ بلند داد زدم: هایی نرو سمیه همه دنبال منبع صدا میگشتن برنامه دوست یابی خوب از اون ور دارد زد: چه بدنی داری سمیه!! صدای هین همه بلند شد برنامه های خوب دوست یابی خانم خودشو میزند دوباره بلند گفتم: علف میزنی برنامه خوب برای دوست یابی زدم زیر خنده مگه حالا خندم بند میومد برنامه دوست یابی خوب در ایران به زور اومد جلو دهنم و گرفت که نفهمن حالا این وسط همه از خنده قرمز شده بودن نگاه های مشکوکارشاویر و رو خودم حس میکردم دیگه نتونستم تحمل کنم و زدم زیر خنده این مردم بدبخت از همه جا بی خبر هم فکر میکردن دارم گریه میکنم رفتم و سر مو رو قبرش گذاشتم و دوباره خندم شدت گرفت اصلا یه وضعیتی بود که بیا و ببین همه با ترحمو دلسوزی نگام میکردن خانواده استاد مظفری یا همون گوشکوب خودمون سوالی و با تعجب برنامه دوست یابی خوب در ایران برای اینکه جو اروم شه گفت: خیلی معذرت میخوام علاقه زیادی به استاد مظفری مرحوم داشتن با این حرف دوباره خندم شروع شد زن مظفری با دلسوزی و گریه گفت: عزیزم گریه نکن هق هق حالا برنامه دوست یابی خوب نامحسوس با گوشی از موقعیت فیلم گرفته بود خلاصه سوار ماشین شدیم و زدیم زیر خنده خیلی خوب بود.
برنامه دوست یابی خوب در ایران: یعنی حال کردم
برنامه دوست یابی خوب در ایران: یعنی حال کردم جون تو زدم تو سرشو گفتم: اسکل شارژی جون خودت برنامه های خوب دوست یابی سرشو یکم ماساژ داد و گفت: خوب بابا بی جنبه با دهن کجی گفتم: بابا باجنبه وایی انقدر زر زدی که یادم رفت باید برم دک... خاک تو سرم سوتی دادم که میخواستم برم دکتر دلیلشم خودتون بفهمید دهنم کف کرد دیگه خخ.
برنامه های خوب دوست یابی موشکافانه گفت
برنامه های خوب دوست یابی موشکافانه گفت: هان؟ نفهمیدم ؟ میخوای بری کجا؟ با من من گفتم: چیزه اهان میخوام برم َدکه خوراکی فروشی تابلو هم خودتونید برنامه دوست یابی خوب در ایران با تمسخر گفت: عه نه بابا از کی تا حالا از فروشگاه های بزرگ و مارک رسیدی به َدکه ها؟ با حرص گفتم: اه فری وا بده ایش حتما یه قبرستونی میخوام برم دیگه برنامه دوست یابی خوب مشکوک نگام کرد و گفت: باشه اخرش که میفهمم با نیش باز گفتم: باشه بفهم نفهم خخخ من رفتم سعدی برنامه دوست یابی خوب: نفهم خودتی فردوسی.. هیسسس هیچی نگید فقط برای سلامتیمون دعا کنید فورا پیاده شدم و با دو به سمت ماشینم حرکت کردم اوووف رو شکر زیاد گیر نداد ها. روندم سمت مطب یه ساعت بعد از مطب برنامه خوب برای دوست یابی با سستی خارج شدم. باورم نمیشه یعنی یعنی اا.
این چه بلایی بود. قطره ای از اشکم روی گونم غلتید. یاد حرف های دکتر افتادم فلش بک دکتر حدادی: خانم محتشم از کی سمت چپ قفسه سینتون درد میگیره؟ با نگرانی گفتم: تقریبا از یکی دو ماه پیش دردش شروع شد ولی من جدیش نگرفتم برنامه خوب برای دوست یابی با ناراحتی نگاهی به عکس ها انداخت و گفت: باید زود تر اقدام میکردین خانم با استرس گفتم: مشکل چیه اقای برنامه خوب برای دوست یابی؟