وقت رفتن مان رسیده بود رویا گونه ام را بوسید و گفت: خسته ای فردا رو استراحت کن نمی خواد بری رستوران سرخوش خندیدم و گفتم: قراره خسته ترم بشم چون فکر نکنم آدرس زنان برای ازدواج موقت امشب ازم بگذره چشمکی زدم و او به خنده افتاد.
آدرس زن برای ازدواج موقت با همان لبخند مخصوص خودش
درماشین برهان کمربندم را می بستم که گفتم: خب حالا کجا میبری منو ؟ آدرس زن برای ازدواج موقت با همان لبخند مخصوص خودش کمی به سمتم خم شد و گفت: کجا دوست داری ببرمت ؟ من هم به سمتش خم شدم، صورتم یک سانتی صورتش ایستاد و با لوندی گفتم: خونت برای لحظه ای دهانش باز ماند، این روی مرا ندیده بود تا به حال عقب کشید و خندید خب پس باید ببرمت یه جایی که این حال از سرت بپره پشت چراغ قرمز ایستادیم و همزمان باران هم شروع به بارش کرد و او مجبور شد برف پاکن را به کار بیاندازد ماشین که به راه افتاد چشمم به پیاده رو خیس بود و آهسته نجوا کردم بریم قدم بزنیم؟
می دانستم امکانش نیست اما آدرس زنان برای ازدواج موقت ب ی اختیار به زبانم امده بود سنگینی نگاهش حس میشد و من بازهم بی اختیار گفتم: کاش این سنگینی از سرم بپره داری دپرس میشی ؟ سرم چرخید نگاهش کردم و گفتم: فکر کن یه درصد دپرس شم زودتر برو خونه تا حال دارم کارمونو بکنیم!
زن صیغه شهر اصفهان ماشین را به کنار خیابان کشید خب پس واجب شد بر یم زیر بارون حرفش را جدی نگرفتم، نگاهش کردم و گفتم: فکر میکردم دوستم داری چشمانش را که در ان سیاهی شب برق میزد را توی چشمانم میخ کرد و گفت دوست دارم کمربندش را باز کرد پس چرا اصرار داری ازدواج موقت تهران شماره تلفن حال رو از سرم بندازی؟
زن صیغه شهر اصفهان چون تو هوشیاری چیز دیگه ای میشی
زن صیغه شهر اصفهان چون تو هوشیاری چیز دیگه ای میشی کاله بافتنی مشکی اش را سرش کشید، شالگردنش را دور دهانش پیچید جوری که تنها چشمانش پیدا بود به نظرت با این هیبت کسی منو میشناسه ؟ ذوقی که دردلم افتاد را پنهان کردم و گفتم: آدرس زن برای ازدواج موقت واقعا می خوای بریم قدم بزنیم ؟ آره خب چرا ؟ چون تو می خوای آب دهانم را قورت دادم و نتوانستم خودم را نگه دارم از ماشین پایین پر یدم و او که هول شده بود ریموت ماشین را زد و دنبالم توی پیاده رو دوید می دویدم و بی پروا می خندیدم، باران به سر و صورتم میزد دست آدرس زنان برای ازدواج موقت که دور کمرم پیچید جیغ ز دم و او جلوی دهانم را گرفت هلن داری جلب توجه میکنی نفس عمیقی کشیدم و دستم را از زیر پالتوش دور کمرش گذاشتم و او مرا به خودش فشرد شماره تلفن صیغه فوری شیراز؟
تو تا ازدواج موقت تهران شماره تلفن از خود بی خود شدی ؟ زن صیغه شهر اصفهان بلند خندید و من پراسترس گفتم: نخند دو نفر دارن میان! ربطش چیه ؟ یعنی تو نمیدونی صدات ضایع تر از قیافه اته ؟ برگشت نگاهم کرد و گفت: واقعا ؟ به چشمانش خیره شدم و گفتم: آدرس زنان برای ازدواج موقت نه، چشمات. .. چشمات از همش ضایع تره! شیطنتم را گرفت، نگاهش را به جلو پایش داد و آدرس زن برای ازدواج موقت دو عابر از کنارمان گذشتند برگشتم رفتن شان را تماشا کردم و گفتم: هیچ وقت شماره تلفن صیغه فوری شیراز لحظه رو فراموش نمیکنم اینکه دونفر از کنارت رد شدن و نشناختنت