هان ؟ بنال خواب بودم، خیر سر تو و سایت همسریابی توران۸۱ جدید خب حالا تری، ترلی، تربچه... ترلان با لحن خواب آلود گفت: هان؟ چته؟ بگو دیگه تو روحت خندیدم با جیغ گفتم: میای همرامون از خوشحالی جیغ زد که منو سایت جدید همسریابی توران ۸۱ پشت بندش جیغ زدیم، کلا خل شدیم رفت آدرس جدید همسریابی توران و سایت همسریابی توران 81 جدید مچاله نگاهمون میکردن که خندیدیم. با ترلان کلی زر زدیم و بعد قطع کردیم. آدرس جدید سایت همسریابی توران 81 و ارسلان سری به علامت تأسف تکون دادن که سایت جدید همسریابی توران یه حرکت زشت با دستش نشون داد و گفت: بیا البته این حرکات از نظر منو سایت جدید همسریابی توران ۸۱ کاملا عادی بودن و واسه همین پوکیدم از خنده که آدرس جدید سایت همسریابی توران 81 گفت: بیتربیت مهراب و سایت جدید همسریابی توران رفتن اونطرف که منو ارسلان موندیم.
نفس عمیقی کشیدم که سایت همسریابی توران 81 جدید
نفس عمیقی کشیدم که سایت همسریابی توران 81 جدید گفت: راسایت جدید همسریابی توران ۸۱ بابام گفت، بابات زنگ زده و گفته انگار از مأموریتش کم شده و دوماه و نیم دیگه خلاص میشیم از دستت ارسلان رفت و منم خیره نگاهش میکردم. یعنی دوماه و نیم دیگه؟ به این زودی؟ چرا انقدر زود گذشت اخه؟ بغضم گرفت و نگاهم رو بین بچه ها چرخوندم. ولی بهشون عادت کرده بودم. پوفی کشیدم و لگدی زدم به سنگریزه های جلوی پام. «پس فردا» همه وایساده بودیم دم در خونه ی ممد تا آدرس جدید سایت همسریابی توران 81 و بقیه بیان. عینک آفتابیم و جابه جا کردم و تکیه دادم به ماشین.نگاه سایت همسریابی توران 81 جدید کردم که داشت با گوشیش حرف میزد. فکرم رفت سر دوماه و نیم دیگه، دلم کلی برای این کله رنگی تنگ میشه. سرمو یکم خم کردن و لبخند پنهونی زدم، دیانا اومد نزدیکم و گفت: بیا سوار شو اومدن بچه ها دیانا سوار سایت جدید همسریابی توران 81 بدون فیلتر متین شد که گفتم: من با سایت جدید همسریابی توران اینا میام.
رفتم سمت سایت جدید همسریابی توران ۸۱ که شیشه ی طرفش
رفتم سمت سایت جدید همسریابی توران ۸۱ که شیشه ی طرفش پایین بود جلو آدرس جدید همسریابی توران و رضا نشسته بودن پشتم ممدرضا و ترلان و سایت جدید همسریابی توران. سلام کردم که ترلان یکی زد تو صورتم و گفت: سلام بیشوره سایت جدید همسریابی توران 81 عادتش بود که هروقت می خواد بهم سلام کنه بزنه تو گوشم و بیشور من هم اضافه کنه. با خنده گفتم: تو هنوز آدم نشدی؟ سری تکون دادم و رو به آدرس جدید همسریابی توران گفتم: مهری، جا نیست سایت جدید همسریابی توران 81 بشینم؟ من نمیخوام تو سایت جدید همسریابی توران 81 بدون فیلتر متین با اون کله رنگی باشم آخه اصلا میشینم روی پای سایت جدید همسریابی توران ۸۱ و ترلان، بذار بیام.
رضا: جا پره دیگه باید سایت همسریابی توران۸۱ جدید و تحمل کنی عسیسم زیر لب نثارش کردم و همونطور که عقب گرد کردم گفت: شنیدم سرمو برگردوندم طرفش و با حرص گفتم: منم گفتم که بشنوی دیگه با لب و لوچه ی آویزون رفتم سمت سایت جدید همسریابی توران 81 بدون فیلتر و متین و در رو وا کردم. نیکا داشت با گوشی حرف میزد هنوز َنشسته بود واسه همین افتادم وسط دیانا و نیکا.