هلو همسریابی جدید اینها را گفت و چشمانش را بست و سعی کرد لرزش بدنش را مهار کند. هلو همسریابی دائم با عصبانیت از دست همسریابی هلو شیراز کشیده و گفت: نباید بذاری همینجوری بدون مجازات از زیر کارش در بره! باید به همسریابی هلو با عکس بگی پدر این هلو همسریابی رو در بیاره!
همسریابی هلو با عکس هم حق اون مردک احمق رو میذازه کف دستش
اگه این رو بهش نشون بدی، همسریابی هلو با عکس هم حق اون مردک احمق رو میذازه کف دستش! پوفی کشیده و با کالفگی سرم را میان دستانم گرفتم: چی بگم اخه؟ تقصیر من هم بود... اونقدر گیج بودم که کامل هلو همسریابی رو جمع نکردم موقع بیرون اومدن و... هلو همسریاب با خشم میان کالمم آمد و گفت: لای در مونده، ماشین وایساده بود و اونها هم در رو باز میکردن هلو همسریابی یا لباسشون روچی چی رو تقصیر توا؟!
من خودم صد نفر رو میشناسم که اینجوری شدن لباس یا هلو همسریابی دائم برمیداشتن و بعد در رو میبستن. وقتی هم چند سانتی از ماشین دور میشدن، ماشین راه میافتاد. این مردک خر همینجوری بدون اینکه نگاه کنه عین گاو راه افتاد رفت!
پشت سر همسریابی هلو ورود ایستاد
هلو همسریاب با گامهایی آهسته آمد و پشت سر همسریابی هلو ورود ایستاد، سپس همان طور که شانه هایم را به آرامی ماساژ میداد، گفت: به نظر من هم باید به هلو همسریابی صفحه اصلی بگی... امروز رو چیزیت نشد، اگه دوباره تکرار بشه چی؟ اگه زبونم لال دفعهی بعدی یه اتفاقی برات بیفته، اون وقت پشیمونی چه سودی داره؟ هلو همسریابی جدید آهی کشیده و با صدای آرام اما جدی ای گفت: چجوری میبره میاره! این آدم اصلا برای تمام بچههای مردم خطرناکه، چون بلد نیست رانندگیحق با هلو همسریاب و گندمه...
نباید بذاری از زیر این کارش در بره. میدونه بچه های مردم رو کنه! سرم را به نشانهی تفهیم و تایید حرفش تکان دادم. چشمانم را بسته و سرم را به عقب تکیه دادم. هلو همسریاب دست از ماساژ دادن شانه هایم برداشته و گفت: حالا.. جاییت که آسیب ندیده؟ دردی چیزی نداری؟
لبانم را با زبان تر کرده و با لحن صدای خفه و تکه تکهای پاسخ دادم: خب خب، سالم و درود برنه... جاییم درد نمیکنه. خوبم. اهل... چشمانم را باز کرده و خیرهی نگاه مبهوت هلو همسریابی صفحه اصلی ماندم که با تعجب و نگرانی به ما چهار نفر زل زده است، مکث کوتاهی کرد و بعد به سرعت به سویمان آمد،