نقشه شیطانی که تو سرم داشتم رو به متین گفتم و خوشبختانه اونم موافقت کرد دیگه کم کم نزدیک بود همسر یابی موقت در تهران برسه. جورابا رو با اینکه خیلی تنگ بود به زور روی سرم کشیدم و بدو بدو به همسریابی موقت تهران گفتم بپر بریم پشت بوم...از لبه نگاهی به پایین انداختم که همسریابی موقت در تهران کلید رو انداخت و درو باز کرد و اومد داخل.
بیچاره سایت همسر یابی موقت تهران که میخواد با تو بسازه
آروم به سایت همسریابی موقت در تهران گفتم که رسید. اونم با یکم مکث گفت: بیچاره سایت همسر یابی موقت تهران که میخواد با تو بسازه منم آرومتر از اون با قیافه حق به جانبی گفتم: خیلی دلشم بخواد دیگه چیزی نگفتیم و وقتی رفت داخل پاهامونو محکم روی زمین کوبیدیم که یعنی دزد روی پشت بومه با کلی راه رفتن و رژه رفتن بالاخره یه صدایی اومد ازش با داد و صدایی لرزون گفت: هوی کی اونجاس؟ چیزی نگفتیم که بیاد بالا و بترسونیمش صدای پا که اومد مشغول برداشتن وسایل روی پشت بودم شدیم که در باز شد و هیکل همسر یابی موقت در تهران توی چهار چوب در پشت بوم نمایان شد. اومد جلو و دید ما اونجا هستیم. ترسو تو چشماش خوندم بچم یهو طبق نقشه سایت همسریابی موقت در تهران چاقو کشید و همسریابی موقت در تهران همینطورکه عقب عقب میرفت گفت: هر چی میخواین بردارین ولی منو نکشید یه پنج تا نیسان آرزو دارم از خنده ترکیده بودم یهو دوویدم دنبال سایت همسر یابی موقت تهران که اونم مثل جت دووید و درو بست منو همسریابی موقت تهران جورابای روی سرمونو برداشتیم و همونطور که از خنده غش کرده بودیم آروم گفتیم: همسر یابی موقت در تهران درو وا کن گیج و هراسون درو باز کرد و دیگه مرده و زندمونو واسمون آباد نزاشت سریع پریدم بغلش و گونشو بوسیدم و آروم ببخشید عشقمی تو گوشش گفتم و رفتیم پایین تا شامی که درست کرده بودم و یکم سوخته بود رو خوردیم.
مراکز همسریابی موقت در تهران قصدش بود شب اینجا بخوابه و منم تصمیم گرفتم تو اتاق لالا کنم و سرم روی بالشت نیومده خوابم برد با صدای زنگ خوردن در دفاتر همسریابی موقت در تهران بیدار شدم و همچنان که فحش به فرد پشت در میدادم به سمت آیفون رفتم که دیدم نیکا و ارسلان و حدیث و رضا و محراب و دیانا و بقیه بچه ها با یه نیش باز پشت در وایسادن یه لحظه پشمام ریخت. نگاهی به سر و وضع خونه انداختم که انگاری طویله با یکم فکر کردن فهمیدم برنامه چیه..
امروز تولد سایت همسریابی موقت در تهران بود
امروز تولد سایت همسریابی موقت در تهران بود و بچه ها واسه سوپرایزش اومده بودن و یادم رفته بود ترلان و آروم صدا زدم و طوری که مراکز همسریابی موقت در تهران بیدار نشه مشغول جمع کردن خونه و تزیین خونه شدیم. زیر لب دوسه تا فحش قشنگ به اون دوتا کرکس عاشق دادم که دوساعته مارو علاف خودشون کردن نیکا با حرص گفت: آخ سایت همسر یابی موقت تهران آخ همسریابی موقت در تهران چقد خوبه من الان بزنم تو سرت خب درو باز کن نه مثل اینکه نیکا بدتر از من از دست این همسر یابی موقت در تهران عصبیه خندیدم و هیچی نگفتم که بالاخره مارو قابل دونستن و در و باز کردن همه پوکر فیس رفتیم توی خونه قشنگ همسریابی ازدواج موقت در تهران رو زیر نظر گرفتم، نه مثل اینکه از این دوتا چغندر یه چیزایی هم بر میاد اولین باره خونه انقد تمیزه ولی بعید میدونم کار این دوتا باشه حتما خدمتکار گرفتن بابا خواستم چیزی بگم که ترلان آروم گفت: هیس دفاتر همسریابی موقت در تهران خوابه تو هم میخوای الان با اون صدای نکبتت داد بزنی بیدار میشه.