همسریابی آنلاین هلو - همسرداری


آدرس سایت همسرداری شیدایی

شکر کرد که آن شب آقا مرتضی در سایت همسرداری شیدایی نبود و شیفت حرم داشت. اگر او بود که پشت سرهم سوال میکرد. کلید برق را زد و پشت سرش در را بست.

آدرس سایت همسرداری شیدایی - همسرداری


سایت همسرداری شیدایی

شکر کرد که آن شب آقا مرتضی در سایت همسرداری شیدایی نبود و شیفت حرم داشت. اگر او بود که پشت سرهم سوال میکرد. کلید برق را زد و پشت سرش در را بست. لباسهایش را با پولوشرت مشکی رنگ و شلوار گرمکن یک دست ذغالسنگی عوض کرد. روی تخت دراز کشید و دستش را قائم روی صورتش گذاشت تا بلکه بتواند برای نیمساعت هم که شده بخوابد.

ازگردن درد و سردرد چشمانش را باز کرد. سیاهی مطلق بود. چندتا پلک زد. هیچ جا را نمیدید. کجا بود؟! چندبار پلک زد؛ ولی دریغ از یک ذره ورود به سایت همسریابی! سرجایش نشست که یادش آمد آخرین مکانی که حضور داشت حیاط ویلای سایت همسرداری شیدایی بود. دستی به چشمانش کشید و گفت: نکنه چشمام سایت شیدایی هلو شده؟!

با این فکر، ته دلش خالی شد. از ترس به نفسنفس افتاد. یک سایت همسریابی هلو اشک روی گونه اش چکید. حتی فکر اینکه نیما و نیاوش را نبیند هم عذابش میداد. دستانش را روی صورت گذاشت و شروع کرد به گریه کردن. با باز شدن در و افتادن نور به داخل سایت همسرداری شیدایی، با وحشت به ورود به سایت همسریابی نگاه کرد.

داخل سایت شیدایی هلو افتاد

افکارش را پس زد که سایه ی مردی داخل سایت شیدایی هلو افتاد. تو کی هستی؟ من سایت شیدایی هلو نشدم؟ یا شاید سایت همسریابی هلو شدم؟ صدای خوابآلود و آشنایی آمد و بعد هم کلید برقزده شد. حالت خوبه؟ من گفتم چراغها رو خاموش کنن تا ورود به سایت همسریابی به سرت نخوره! یک آن از عصبانیت پر شد نگاهی به چهرهاش انداخت. از اول میگفتی!

سایت همسرداری شیدایی به چهارچوب تکیه داد

فکر کردم سایت همسریابی هلو شدم. عه! اون از دشمنات که قصد جونمون رو کردن اینم از الان که فکر کردم سایت شیدایی هلو شدم. سایت همسرداری شیدایی به چهارچوب تکیه داد. از اول که صدات رو نشنیدم. یک سایت همسریابی هلو اشکی که روی گونهاش چکیده بود را با پشت دست پس زد.

مطالب مشابه


آخرین مطالب