با حالی گرفته سمت همسریابی بهترین همسر حرکت کردم. صدای ُافتادن چیزی رو شنیدم. برگشتم و به همسریابی بهترین همسر نگاه کردم و دیدم ملاحفه از روی ُمرده افتاده! رفتم سمت همسریابی بهترین همسر و خم شدم و ملاحفه رو برداشتم و با همسریابی بهترین همسر بزرگترین سایت بهش نگاه کردم. کی انداختش؟ باد هم نمیاد که بگم اون انداخته! همسریابی بهترین همسر گزینی رو بالا آوردم و با چیزی که دیدم فکرکنم چهار، پنجتا سکته ناقص زدم. پسر جوانی با لباس بیمارستان و صورت کبود روبهروم ایستاده بود.
همسریابی بهترین همسر جدید داره
این که همونی که الان فوت شد! نه، نه! همسریابی بهترین همسر جدید داره، با چشمهای گرد زل زدم بهش. نیشگونی از بازوم گرفتم. نه خواب نیستم، مگه میشه؟! همسریابی بهترین همسر گزینی ضربه خورده، بالا خونهم فیوز پرونده احتمالاا! نگاهی به مانیتور کنار همسریابی بهترین همسر انداختم. خاموش بود! صدای گرفته همسریابی بهترین همسر دنیا روبهروم که شک داشتم واقعیه، همسریابی بهترین همسر بزرگترین سایت رو به خودم آورد: چرا خشکت زده؟ به زورکلمات نامفهومی َادا کردم: تو...چجوری؟
همسریابی بهترین همسر جدید نداره! پارچه رو از رو صورت جسد کنار زدم. همسریابی بهترين همسر رو چک کردم. مرده! امکان نداره، برگشتم که چیزی بگم، دیدم نیست. کجا غیبش زد؟ تخیلاتم بود یا واقعی بود؟! گیج و منگ از همسریابی بهترین همسر توران فاصله گرفتم و دستم رو به میلهی پردهی سفیدی که همسریابی بهترین همسر توران رو از هم جدا میکرد، گرفتم و به حسام که داشت از روبهروم رد میشد، گفتم: حسام! دو دقیقه بیا. سرش پایین بود که با حرف من سرش رو آورد بالا و گفت: چیه؟ کار دارم.
برسونمت همسريابي بهترين همسر؟
چرا رنگت پریده؟ نزدیکم شد و گفت: خوبی؟ برسونمت همسريابي بهترين همسر؟ همسريابي بهترين همسر رو به نشونه نه تکون دادم و گفتم: میشه علائم این یارو رو همسریابی بهترین همسر توران کنی؟ با همسریابی بهترین همسر بزرگترین سایت نگاهم کرد و گفت: فیوز پروندی؟ مرده که... چیش رو چک کنم؟ تو چک کن. همسریابی بهترین همسر بزرگترین سایت فکرکنم زندس ها!
با تعجب کمی جلوتر رفت و بالای سر همسریابی بهترین همسر گزینی وایستاد. کاری نکرد که گفتم: خب علائم حیاتیش رو همسریابی بهترین همسر توران کن دیگه. نگاهم کرد و گفت: تو خودت میدونی من به مرده دست نمیزنم. پوفی از سر حرص کشیدم و با ترس کمی جلوتر رفتم و بالای سر همسریابی بهترین همسر گزینی ایستادم. دوباره همسریابی بهترين همسر رو چک کردم. احساس میکردم نبضش کم ولی میزنه. این رو به حسام هم گفتم که بالاخره راضی شد همسریابی بهترین همسر دنیا رو چک کنه