پشیمونی تو هم می بینم خندیدم این نفسات منو بیچاره میکنه نکن دختر نفسم را به عمد توی صورتش فوت کردم و او جلو کشید و من قهقهه زدم وب سایت همسریابی بهترین همسر... صدای ویبره گوشی روی مخم بود، هرکس هم پشت خط بود ول کن نبود نصفه شبی با صدایی که بیشتر شبیه به ناله بود گفتم: برهان گوشی توئه او با صدای گرفته اش گفت: هنوز نفهمیدی وقت ی میام پیش تو گوشی مو خاموش میکنم ؟
سرم را بلند کردم و او با چشمان مخمور و نیمه بازش نگاهم کرد گوشی را از روی پاتخت ی برداشتم، رویا بود... ناخوداگاه به ساعت نگاه کردم ساعت نزدیک به چهار صبح بود دل شوره عجیبی به جانم افتاد تماس را وصل کردم و با صدای گریان رویا چیزی از میان سینه ام فرو ریخت... الو آدرس سایت همسریابی بهترین همسر ؟ چرا گر یه می کنی؟ با گر یه بیشتر صدایم زد آدرس جدید سایت همسریابی بهترین همسر ایرانی...
وب سایت همسریابی بهترین همسر زنگ زد
بگو آدرس سایت همسریابی بهترین همسر جدید چی شده ؟ مامانت ادرس جدید سایت همسریابی بهترین همسر... وب سایت همسریابی بهترین همسر زنگ زد گفت اصال حالش خوب نیست، دکتر رفته باالی سرش گفته باید بستر ی بشه اما مر یم نمیذاره ببرنش بیمارستان، بی قراری میکنه آب بینی اش را باال کشید، صدای دلداری آمد و بعد هم گوشی را از دستش گرفت هلن؟
آدرس جدید سایت همسریابی بهترین همسر ایرانی تو باید بری
زانیار رویا چی میگه ؟ آدرس جدید سایت همسریابی بهترین همسر ایرانی تو باید بری، باید بر ی راضیش کنی بیمارستان بستری بشه مامانت فقط از تو حرف شنوی دار ه دستم را جلوی دهانم گرفتم، آدرس سایت همسریابی بهترین همسر انلاین نگران روبه رویم نشست و زانیار گفت: ادرس جدید سایت همسریابی بهترین همسر صدامو میشنوی ؟
می شنوم ببین من تو سایت گشتم برای تو و رویا بلیت گرفتم برای نه صبح، زودتر گیرم نیومد آدرس سایت همسریابی بهترین همسر خطر رفع میشه خودتو ناراحت نکن باشه ؟ بغضم را همراه آب دهانم قورت دادم و گفتم: صبح در خونتونم تماس را قطع کردم، آدرس جدید سایت همسریابی بهترین همسر ایرانی دو دستم را گرفت و صدایم زد هلن ؟ ادرس جدید سایت همسریابی بهترین همسر را زیبا بیان میکرد و با هربار خطابش جان به تن بی رمقم می ریخت وب سایت همسریابی بهترین همسر چ ی شده ؟
به آغوشش خز یدم و فقط توانستم بگویم مامانم... و چقدر خوب که او امشب اینجا بود و من در آغوش او اشک ریختم آدرس سایت همسریابی بهترین همسر توی تاکسی فرودگاه نشستیم و فین فین های رویا تمامی نداشت موهایش را از صورتش کنار زدم و او سرش را روی شانه ام گذاشت و نالید اون که چیزیش نبود چی شد یه دفعه ؟ پ نفسم ر ُ را بغض بیرون دادم و گفتم تنهایی آدمو از پا درمیاره آدرس سایت همسریابی بهترین همسر جدید چندین ساله اون تنها زندگ ی میکنه، خوشحال بود اعتراضی نداشت چون خودش اونطور راحت تر بود پیرمرد راننده نگاهش را از آ ینه به من داد و گفتم: تظاهر میکرد که اونطور راحت تره رویا سرش را از شانه ام برداشت اشکش را پاک کرد و گفت: منظورت چیه ؟ نگاهم را دوباره به آن راننده اسپانیایی دادم، زبان فارسی ما برایش جالب بود زیر لب گفتم: رویا خیلی چیزا هست که ما خبر نداریم.. .
خیلی چیزا.. وارد خانه که شدیم آدرس سایت همسریابی بهترین همسر با دیدن ما بغضش ترکید و اشک هایش روان شد رویا زودتر از من به اتاقش رفت اما من پاهایم یاری نمیکرد نمی دانم چه بود اما به من الهام شده بود که اتفاق خوب ی در انتظارم نیست درنیمه باز اتاق را به عقب هل دادم، اندام آدرس سایت همسریابی بهترین همسر انلاین جلوی وب سایت همسریابی بهترین همسر ر ا گرفته بود قدم برداشتم جلو رفتم، صورت مامان چند سالی پیر تر شده بود، بغض به گلویم چنگ زد در همین دو ماه گذشته چه به سرش امده بود ؟