همسریابی آنلاین هلو - دوستیابی


آدرس کانال دوستیابی موقت

سایت ازدواج موقت رایگان من گفتم برو، تو هم گفتی باشه میرم پیش اون پسره؟ دستامو ول کرد، نیم خیز شد و دستشو روی قلبش گذاشت نگران شدم؛ سمتش خیز برداشتم

آدرس کانال دوستیابی موقت - دوستیابی


سایت دوستیابی موقت

خوب میدونستم که خودشم میدونه هیچی تو کانال ازدواج موقت با عکس نیست، زبونم نیش داشت قبول ولی فقط حرف بود گرسنم نبود ولی واسه حفظ ظاهر و اینکه کم نیاورده باشم حالم خوبه یه میز سرسری چیدم و مشغول شدم. بعد از صبحونه سمت گوشیم که روی کانال همسریابی موقت کناری دوستیابی موقت  بود خیز برداشتم و برش داشتم...قدم اول درآوردن حرصش بود روی کانال همسریابی موقت ای که دقیقا روبه روش بود نشستم و الکی چند بار انگشتمو روی صفحه ی گوشی کشیدم و کنار گوشم گذاشتمش بلافاصله گفتم: سلام عزیزم خوبی ؟ زیر چشمی نگاهی بهش انداختم، سعی میکرد به من نگاه نکنه یه لحظه تو کانال ازدواج موقت با عکس خندم گرفت از قربون صدقه ی خودم رفتن. آره فدات شم منم خوبم ؛ میگم من شمالم پایه ای بعدازظهر بریم بیرون؟ با این جملم کاملا سمتم چرخید بی تفاوت با کف روفرشیای عروسکیم زمینو ضرب گرفتم و گفتم: حله عزیزم...

از روی کانال همسریابی موقت بلند شد و سمتم اومد هول شدم

از روی کانال همسریابی موقت بلند شد و سمتم اومد هول شدم، انتظارشو نداشتم بالی سرم ایستاد و با عصبانیت بهم چشم دوخت باید تمومش میکردم... باشه فعلا گوشیمو توی جیب سوییشرتم گذاشتم و با خونسردی خواستم از کنارش رد شم که دستمو کشید و روی کانال همسریابی موقت پرتم کرد دست و پامو گم کرده بودم. کنارم نشست و دستامو توی دستاش گرفت و با لحنی جدی گفت: دوستیابی موقت با من بازی نکن دنیز آب دهنمو قورت دادم. باید هر جور شده بود خودمو حفظ میکردم. به سختی نفس عمیقی کشیدم و شونه هامو بال انداختم. برو کنار میخوام برم... دستامو توی دستاش فشار داد و دندوناشو روی هم کشید سعی داشت عصبانیتشو کنترل کنه. سایت ازدواج موقت رایگان  کجا میخوای بری؟ حرفای دیشبشو یادش نبود...هر چند من نمیتونستم تنهاش بذارم اما با وجود حرفایی که زد اگه میرفتم هم کار نادرستی نکرده بودم خودت گفتی برو ریتم نفساش نامنظم شد. کانال ازدواج موقت با عکس ریخت.

سایت ازدواج موقت رایگان من گفتم برو، تو هم گفتی باشه

سایت ازدواج موقت رایگان من گفتم برو، تو هم گفتی باشه میرم پیش اون پسره؟ دستامو ول کرد، نیم خیز شد و دستشو روی قلبش گذاشت نگران شدم؛ سمتش خیز برداشتم و رو به روش روی زمین زانو زدم و دستمو روی دستش که روی قلبش گذاشته بود گذاشتم و با نگرانی پرسیدم: خوبی؟ ابروهای توی هم رفتشو که دیدم لبمو گزیدم و سمت کیفم دویدم...گریم گرفته بود؛ دستام از شدت استرس می لرزیدن. از توی کیفم بسته ی قرصو برداشتم و سمتش رفتم...تو کانال ازدواج موقت با عکس به خودم لعنت فرستادم. این دیگه چه حرفی بود که زده بودم. کنارش نشستم. یکیشو در آوردم و خواستم زیر زبونش بذارمش که دستمو پس زد دستشو مشت کرد و با صدای آرومی گفت: دوستیابی موقت پاشو برو اشکامو با پشت دستم پاک کردم و آروم گفتم: لج نکن سایت ازدواج موقت رایگان دهنتو باز کن... با اخم بهم نگاهی انداخت و جملشو این بار با صدای بلند تری تکرار کرد گریم شدت گرفت نالیدم: کجا برم آخه...سایت ازدواج موقت رایگان تو رو  با من لج نکن. از جاش بلند شد و سرشو تکون داد. دوستیابی موقت چمیدونم برو پیش همون مهیار دستشو روی قلبش مشت کرد.

مطالب مشابه


آخرین مطالب