مانتویی سبز رنگ به تن داشت که طرحهای زیبا و خوش دوختی بر روی آن کار شده بود، یک آغاز نو همسریابی صفحه اصلی سبز یشمی رنگ نیز بر سر داشت، آرایش چهرهاش ملیحانه و آغاز نو ازدواج بود، رژ قرمز رنگ لبانش نیز بدجوری دلبری میکرد! کمی از موهایش را از شالش بیرون آورده و بر روی پیشانیاش ریخته بود، برخالف سنش چهرهاش کوچک و کودکانه مینمود؛ بسیار جوان و باطروات.
مادرمان که با دیدن آغاز نوروز ۱۴۰۱ خاطرش آسوده شده بود لبخند زیبایی زده و با دستش به بیرون اشاره کرد. خب دیگه، بریم. ما نیز سری تکان داده و بدون اینکه کلمهای بر زبان توریم از در خانه بیرون آمده و همراه آغازنو از پله های راهرو پایین رفته و پس از خارج شدن از خانه، به سوی آغاز نو همسریابی صفحه اصلی رفتیم. سوار پرشیای سفید رنگمان شدیم.
در کنار آغازنو که پشت سایت ازدواج موقت رایگان قرار گرفته بود
آغاز نوروز ۱۴۰۱ بر روی صندلی شاگرد و در کنار آغازنو که پشت سایت ازدواج موقت رایگان قرار گرفته بود نشست، من نیز بر روی صندلی عقب نشسته و نگاهم را به بیرون داده بودم. سکوتی که بر فضای آغاز نو سایت حکم فرما بود، به دست آغازنو که ضبط ماشین را روشن کرد، شکسته شد.وقتی که باز صدا میپیچه توی کوچه ها پر میشه از عطر گلها انگار تموم دنیا میشکفه غنچه گلی در آرزوی زندگی...
براش همین کافیه که بهش بگن تو خوشگلی نگاه گل به آسمون یه دم کنارش ننشست به بوته خار دم دست، دلش رو یک نفس نبست چی شد چرا این راه به سراب است این همه خام و خراب است؟ چشمانم به سوزش افتاد اما مانع از ریزش اشکهایم شدم، اینجا و در این فضا زمان ریختن اشکهای سرکشم نبود!
هرگز دیگر آغاز نو سایت همسریابی را دوست نخواهد داشت.
با بی وفایی گل هرگز دل به مهرش نخواهد داد، هرگز دیگر آغاز نو سایت همسریابی را دوست نخواهد داشت. نمیتواند که دوست بدارد، گل آغازنو همسريابي را نخواست و رهایش کرد، حال که به التماس افتاده است؛ این خار است که ارزش وجودی آغازنو را در یافته است. خار میتواند آغاز نو سایت گل زیبای دیگری باشد، آن گلی که بداند خار تا چه اندازه برایش مهم و حیاتیست و آغاز نو صفحه اصلی را نه از سر نیاز بلکه از سر علاقه و محبت دوست بدارد!
چهره ی خار و زشتی اش مهم نباشد، خار را چون خار است دوست بدارد. با شنیدن صدای غرولند آغاز نوروز ۱۴۰۱ که مشغول تعویض آهنگها بود، از فکر کردن به گل و خار دست کشیدم.