
بغلم کرد و گفت: آهنگ شاد ایرانی جدید نه ممن ِی بداخلاق بیدارت کردم که بهت بگم آخر آهنگ شاد ایرانی جدید ریمیکس مهمون داریم دستمو زیر چونم گذاشتم و خنگ وارانه گفتم: آخ ِر آهنگ شاد ایرانی جدید 99؟مهمون؟ آخه چه وقت مهمونه آخر شب ؟ از جاش بلند شد و گفت: آهنگ شاد ایرانی جدید جانیار صبحی بهم زنگ زد، آخر آهنگ شاد ایرانی جدید ریمیکس میرسن... چه بی خبر، پس آوین چرا به من نگفته بود؟ سری تکون دادم و گفتم: خب اومدیم و اینم توجیح کردی بعدیو میخای چیکار کنی، آخه اهنگ شاد ایرانی جدید برای رقص اپارات مهمون آخر شب باید منو اول صبح بیدارکنی؟ لبخندی زد... اهنگ شاد ایرانی جدید برای رقص من قربون اون صورت نشسته ی مثل ماهت بشم اول آهنگ شاد ایرانی جدید 99 نیست تو حاملگی زده به مغزت، ساعت سه ظهره با تعجب گفتم: واقعا؟ سرشو تکون داد... اهنگ شاد ایرانی جدید برای رقص پاشو نهارو حاضر کردم، بخوریم که حسابی گشنمه... دستامو دورش حلقه کردم و گفتم: چی پختی برام؟ پتو رو از روی پاهام کنار زد و گفت: آهنگ شاد ایرانی جدید 1400 واسه تو چی میشه پخت؟
گفت: آهنگ شاد ایرانی جدید پاشو
خندیدم و گفتم: ماکارانی سرشو تکون داد و گفت: آهنگ شاد ایرانی جدید پاشو... گونشو بوسیدم و از جام پاشدم... ناهارو که خوردیم خواستم یه دست به سر و گوش خونه بکشم که آهنگ شاد ایرانی جدید 1400 مانعم شد، نمیذاشت از جام تکون بخورم.
اهنگ شاد ایرانی جدید برای رقص اپارات مراسم امشب آماده شم
بهم گفت که اهنگ شاد ایرانی جدید برای رقص اپارات مراسم امشب آماده شم و واسه تمیز کردن خونه به یه خدمتکار زنگ زد که یه زمانی توی خونه ی خاله الهام اینا کار میکرد... تقریبا یه ساعتی میشد که خدمتکار که اسمش گندم خانوم بود اومده بود و مشغول بود، عصر شده بود، لباسامو که با لباسایی که اهنگ شاد ایرانی جدید برای رقص اپارات آهنگ شاد ایرانی جدید 1400 کنار گذاشته بودم ست بودنو پوشیدم و سمت اهنگ شاد ایرانی جدید برای رقص که روی کاناپه نشسته بود و داشت فوتبال میدید رفتم… دستامو روی کمرم گذاشتم و گفتم: احساان پاشو دیگه دیرمون شد سر تا پامو برانداز کرد، روی شکمم نگاهشو نگه داشت و لبخند زد... اهنگ شاد ایرانی جدید برای ماشین خاموش کرد و همونطور که سمتم میومد یه دستشو پشتم گذاشت و با یه انگشتش رژمو پاک کرد...
از بحثای تکراری جمع آهنگ شاد ایرانی جدید 1400، پامو روی اون یکی پام انداختم
از بحثای تکراری جمع آهنگ شاد ایرانی جدید 1400، پامو روی اون یکی پام انداختم و به آرام زل زدم، لبخند محوی روی لبش بود و سرشو پایین انداخته بود اینطورکه معلوم بود اینجا همه به این وصلت راضی بودن... بالاخره بعد از کلی پرچونگی قرار مدار بعدی رو برای آشنایی بیشتر گذاشتن و امشبو اگه بخواد بس کردن والا مهم اون لبخندایی بود که رو لب آرام و سپهر بود، بقیش کشک بود از رفتن مهمونا چیزی نگذشته بود که نگاهمو به آهنگ شاد ایرانی جدید که روی کاناپه نشسته بود دوختم و همونطور که شالمو اهنگ شاد ایرانی جدید برای ماشین میکردم گفتم: نریم؟ خاله از توی آشپزخونه بیرون اومد و رو بهم گفت: خاله کجا برین عزیزدلم همینجا بخوابین دیگه..