
جوابش یکی دوتا نیست بهداد یکم جا خورد مشکوک بهم نگاه کرد احساس میکردم آوا مووی مانی هیست زدمووی میتونه سنگ صبور خوبی برام باشه به خاطرهمین بهش اعتماد کردم درد، دوزش با دردای تو فرق میکنه یکم باالتره، زجر، عذاب و تنهایی آوا مووی مانی هیست اینا همشون درمون داره من متخصص این کارام به راحتی درمون نمیشم آوا مووی مانی هیست برگرد شهرزاد با غم به سمتش برگشتم با دیدن صورتش اشک تو چشمام جمع شد تا اومدم جلوی ریزششو بگیرم یه قطره اشک از گوشه چشمم چکید پایین
سایت آوا مووی مانی هیست دستشو جلو آورد
- سایت آوا مووی مانی هیست دستشو جلو آوردو به آرومی اشکمو پاک کرد از برخورد دستش به صورتم خجالت کشیدم سریع رومو ازش گرفتمو خودم صورتمو پاک کردم آوا مووی مانی هیست تاینی موویز نمیخوام ازت بپرسم که چرا و چه طوری به اینا مبتال شدی چون شاید نخوایی تعریف کنی اما من بهت کمک میکنم حتما توهم عین داییت به خاطر اینکه شبیه مامانتم درسته؟
- آوا مووی مانی هیست دیجی موویز روشو ازم گرفتو به روبه روش خیره شد چهرش یکم گرفته شد آوا مووی مانی هیست میدونی اونقدراهم شبیه مامانم نیستی شاید از نظر ظاهر شبیهش باشی اما هیچکس نمیتونه جای اونو برام بگیره حتما خیلی دوسش داشتی بهداد من دیوونه وار عاشق مامانم بودم ی دومم بود مامان بزرگم منظورم مامان پاشا همیشه همراهه بابا بزرگم میرفت اینور اونور حاال برای خوشگذرونی باشه یا برای کارای شرکت کاری نداریم پاشا همیشه خونه ما پالس بود یه طورایی مامانم پاشارو بزرگ کر د عین دوتا برادر بودیم از رفتاراتون معلومه.
- بهداد االنم چون شبیه مامانمی دلیل نمیشه میخوام بهت کمک کنم فقط به عنوان اینکه اینجا غریبی بهت کمک میکنم میدونم دوستای خوبی برای هم میشیم بعد از سرجاش بلند شدو روبه روم ایستاد کشو قوسی به بدنش داد که باعث شد توجهم به سمتش جلب بشه درکمال تعجب دیدم سوتی کشید که باعث شد منتظر بهش نگاه کنم ببینم میخواد چی کار کنه همون لحظه با دیدن سگی که داشت به سمتمون می اومد چشمام گرد شد وای این سگه چرا اینقدر گندس؟ با ترس بهش نگاه کردم دیدم آوا مووی مانی هیست دیجی موویز با لبخند داره بهش نگاه میکنه آوا مووی مانی هیست تاینی موویز بیا پسر بدو بیا که برات مهمون اوردم مهمون؟من از سگ میترسم بهداد به سمتم برگشت خواست چیزی بگه که همون لحظه سگه به نزدیکیمون رسید نتونستم دووم بیارم از شدت ترس جیغی کشیدمو شروع کردم به دویدن بهداد چشماش گرد شد و کوپ کرد سگه دنبالم میکرد و منم داشتم میدویدم
بگیرش آوا مووی مانی هیست دیجی موویز...بگیرش
بگیرش آوا مووی مانی هیست دیجی موویز...بگیرش...کمک یکهو در ویال باز شد پاشا و دامون با چشمای گرد شده روی ورودی ویال که با پنج تا پله به در وصل میشد ایستادن بیشعورا زل زده بودن به من و کاری نمیکردن داشتم براشون بهداد بهداد با شنیدن صدای جیغم به خودش اومدو سریع دوید سگه دنبال من و اونم دنبال سگه آوا مووی مانی هیست رکسی...رکسی وایسا...رکسی باتوام...عه کم کم داشت گریم میگرفت با دیدنش که زبون دوازده متریشو از دهنش درآورده بودو داشت دنبالم میکرد وحشت میکردم وای دندوناشو میتونه تیکه تیکم کنه همون لحظه با شنیدن صدای یه سوت رکسی ایستاد و برگشت بهداد که انتظار این حرکتو نداشت نتونست جلوی خودشو بگیره و من چون ایستاده بودم محکم به من خورد که باهم پرت شدیم روی چمنا از درد صورتم توهم رفتو ناله ای کردم سنگینی وزن سایت آوا مووی مانی هیست روم داشت شکنجم میداد
با حرص بهش نگاه کردم چشماش گرد شده بودو توی هنگ بود پاشا و دامون به سمتمون اومدن پشت سرش سولین هم به سمتمون دوید بیا برو اونور چه قدر سنگینی آوا مووی مانی هیست زدمووی خودشو کنارم انداخت که با دیدن پاشا که داشت به سمتمون می اومد سریع با عجله از سر جاش بلند شدو دوید پاشا با حرص بهش نگاه کرد به سمت من اومدو دستشو دراز کرد از روی زمین بلندم کرد پاشا خوبی؟ دستی به شالم کشیدم و سری به نشونه آره تکون دادم آوا مووی مانی هیست زدمووی پشت سر دامون قایم شد بعد به منو پاشا نگاه کرد سایت آوا مووی مانی هیست اوه اوه بزرگ خونه اومد به تقصیر من نبود میخواستم باهم آشناشون کنم سگه که اسمش رکسی بود دیدم آروم داره به سمتم میاد از شدت ترس عقب رفتم جیغی زدمو پریدم پشت پاشا و چنگ زدم به بازوهاش جلو نیا سگ زشت بهداد دلت میاد بهش اینو بگی؟به این خوشگلی پسر بیا پیش خودم بدو بیا...