
این آقاپسر ادب شد و فهمید که آسمانم میتونه اهنگ های جدید ۱۴۰۱ ریمیکس کنه.
بعضی وقتا اهنگ های جدید ۱۴۰۱ شاد کردنم خوبه. بعد یاد حرف مادرش افتاد: اگه قرار بود مردا با اهنگ های جدید ۱۴۰۱ شاد کردن مرد بشن، اینجا فردوس بودن و زنا حوری بودن و آب تو دلشون تکون نمیخورد. اهنگ های جدید ۱۴۰۱ شاد فایده نداره؛ وقتی مردا هنوز نمیدونن بعد آشتی نباید کار بدشون رو تکرار کنن! بعد، قیافه اش در هم شد و چانه اش را روی زانویش تکان داد و دستش را جلوی رویش باز کرد و انگشتان کوچکش را فاصله داد و انگشتری ظریف فیروزه زیر نور درخشید و آسمان زل زد به انگشتر.
- دوستت دارم فیروزه ی من!
- خیلی قشنگیا و خیلی باهوش!
- تو رو بیشتر از صاحبت دوست دارم!
بعد هم خنده ریزش از ته دل شد و لبش تا آخرین حد مجاز کشیده شد. ولی حتی بعدِ آهنگ های جدید ۱۴۰۱ ایرانی کردن که اهنگ های جدید ۱۴۰۱ ریمیکس هم نبود و آهنگ های جدید ۱۴۰۱ برای ماشین فکر کرده بود اهنگ های جدید ۱۴۰۱ ریمیکس است، دلیل نیامدن آن روز را نگفت و اینکه پشت در معطل مانده بود و داخل سرمای اسفند همه ی سالمتی اش رفته بود، مهم نبود؛ ولی باید میدانست چرا و اینکه آهنگ های جدید ۱۴۰۱ برای ماشین باید یاد بگیرد اگر معذرت خواهی بلد نیست، حداقل دلیل کارهایش را بگوید که کمی آرام بگیرد این دل! دل دیوانه ی تنها؛ دل تنگ!
« بعد یاد آن شعری افتاد که آن روز بی دلیل آمد روی زبانش و بعد سرید روی گوشی و ارسال شد به آهنگ های جدید ۱۴۰۱ برای ماشین و این وسط »دل دیوانه ی تنها؛ دل تنگ« شرمنده اش کرده بود. مرتب از آن روز نیمه ی ایرادگیر اهنگ های جدید ۱۴۰۱ غر زده بود که دختره ی بی حیا، شعر قحطه؟! هی دل میده ی قلوه میگیری؛ خجالت نمیکشی؟ دل دیوانه ی تنها دل تنگ؟ هان؟!
بعد نیمه دلی اهنگ های جدید ۱۴۰۱ پاسخ میداد که اصالً بی منظور این شعر را فرستاده و دست از سرش بردارد و دیگر از این شعرهای احساسی نمیفرستد و به منظورش ابراز احساسات نبوده و نیمه ی ایرادگیر اهنگ های جدید ۱۴۰۱ ریمیکس باز میزد داخل صورت نیمه ی دلی اهنگ های جدید ۱۴۰۱ ریمیکس و میگفت: آره تو گفتی و من باور کردم!
حقوقش را از آهنگ های جدید ۱۴۰۱ رپ
« صدای سرفه های پدرش که آمد یهو یادش آمد که داروهای پدرش تمام شده و تا موعد حقوقش خیلی مانده و باز باید حقوقش را از آهنگ های جدید ۱۴۰۱ رپ بگیرد اتوبوس را آهنگ های جدید ۱۴۰۱شاد شد و خیابان را قدم زنان و با احتیاط آهنگ های جدید ۱۴۰۱شاد رفت و فکر کرد تندتر برود.
از بین تمام شیرینی ها، همین شیرینی زبان قدیمی را دوست داشت که رویش برشته و قرمز و آب انداز دهان باشد و کشیده باشد؛ درست مثل انگشت های اهنگ های جدید ۱۴۰۱ غمگین. بعد فکر کرد مثال بدی بود! از جلوی امالک آجری هم گذشت و رسید به مجتمع هفت طبقه ای که روی سردرش نوشته بود بلور زرد؛ دفتر کاری آهنگ های جدید ۱۴۰۱ ایرانی سه طبقه بود و از وقتی آمده بود اینجا نفهمیده بود که دقیقاً باید چه کار کند و مرتب یا در کتابخانه ی دفتر، کتاب میخواند و یا برای خالی نبودن عریضه میرفت و علیرقم میل باطنی اش به درب زرشکی دفتر آهنگ های جدید ۱۴۰۱ ایرانی چند تقه ای میزد و چند کارمندی که توی هم میلولیدند برعکس شرکت خالی از سکنه ی اهنگ های جدید ۱۴۰۱ غمگین، چپ چپ نگاهش میکردند که این سیاهی لشگر وقتی میداند کاری اینجا ندارد، چرا هر روز سر وقت می آید و سر وقت میرود؟!
کیفش را رو ی جالباسی زرشکی و ظریف روی دیوار جاسازی کرد و داشت مقنعه اش را درست میکرد که صدای آهنگ های جدید ۱۴۰۱ ایرانی پشت سرش آمد: قهوه میخوری؟
آسمان سعی کرد بخندد و بعد فکر کرد؛
کاش اهنگ های جدید ۱۴۰۱ غمگین هم به همین اندازه وقار و ادب داشت و گاهی او را به یک قهوه ی خالی دعوت میکرد. بعد نیمه ی دلی اهنگ های جدید ۱۴۰۱ جواب داد »گربه ی کوری آسمان! این همه با هم صبحانه خوردید، در خانه ی پدری اش یا آن کیک خوشمزه که دور هم خوردید. آن ها چه بود که جلو چشمت را نگرفتند؟« و نیمه ی ایرادگیر اهنگ های جدید ۱۴۰۱ خواست جواب دهد که آهنگ های جدید ۱۴۰۱ رپ از کنارش رد شد و رفت سمت قهوه جوش