شعر عاشقانه برای عشقم ترکیه ای حالا محکم تر دستمو می فشرد تو چهره اش چیزی معلوم نبود ولی از فشاری که به دستم می آورد معلوم بود که داره حسابی به خودش فشار میاره دستشو فشردم و به شعر عاشقانه برای عشقم ترکی گفتم خواهش می کنم این حرفا چیه؟ بعدم که تمام شد دوباره می بینمتون! و سعی کردم لبخند بزنم
شعر عاشقانه برای عشقم ترکی استانبولی با همون نگاه نگرانش بود
شعر عاشقانه برای عشقم ترکی استانبولی با همون نگاه نگرانش بود برای تائید حرفم بهش نگاه کردم که اونم لبخند کم رنگی زد بود که رو به آروم گفت شما هم حلال کنید! به نگاه کردم مستقیم به نگاه می کرد شعر عاشقانه برای عشقم ترکی سرشو انداخت پایین و رفت شعر عاشقانه برای عشقم ترکیه ای رفتنشو نگاه کرد و بعد رو به گفت صداتونو شنید! با تعجب شعر عاشقانه برای عشقم ترکی استانبولی رو نگاه کرد صدامونو؟ صدای شما رو! منو؟ به جمله آخر شعر عاشقانه برای عشقم ترکیه فکر کردم و لبمو گزیدم شعر عاشقانه برای عشقم ترکی پابه پا شد که من گفتم ولی ما داشتیم شوخی می کردیم! سری تکون داد و گفت برای توی این موقعیت هر حرفی می تونه جدی باشه حلال کنید اگه بر نگشتم که من حرصی دادم زدم اه یه عمیلات فکسنیه ها!
شعر عاشقانه برای عشقم ترکی استانبولی آروم خندید
این اداها چیه شما دوتا درمیارین؟! شعر عاشقانه برای عشقم ترکی استانبولی آروم خندید انگار یه خورده خیالم راحت شد اگه شعر عاشقانه برای عشقم ترکیه ای بفهمه به زحمات دو سالش می گی عمیلیات فکسنی پدر منو در میاره! بعد نگاهی به من و شعر عاشقانه برای عشقم ترکی انداخت و گفت مواظب خودتون باشین! و راه افتاد سمت در من و دنبالش راه افتادیم هیچی نمی گفت فقط با چشم دنبال گشت که کنار شعر عاشقانه برای عشقم ترکی استانبولی ایستاده بود یه چیزایی بهش می گفت چشم چرخوندم و شعر عاشقانه برای عشقم ترکیه رو تو لباس رسمی دیدم کنار همسرش و شعر عاشقانه برای عشقم ترکیه ایستاده بود هم رفت سمتشون نگاهی به من کرد و گفت دعا کن سکته نکنم!