متین دستش رو گذاشت رو شونم و گفت: الان نرو صیغه روزانه حالش زیاد خوب نیست سایت همسریابی مذهبی علیرضا رو میرم بیارم یکم مسخره بازی در بیاره ازدواج موقت تهران ساعتی، حالش بهتر بشه کانال تلگرام همسریابی هلو تکون دادم و رفتم سمت دیانا، نشستم کنارش و دستم رو انداختم دورش که گفت: خب یابی چش بود؟ لبامو تو هم جمع کردم و گفتم: خودمم نمیدونم. خواستم برم صیغه روزانه که سایت ازدواج موقت رایگان گف ولش کن، منم اومدم پیش تو نگام کرد و کانال تلگرام همسریابی هلو تکون داد که گفتم: خب حالا چیکارکنیم؟ نمیدونم نظر خودت؟ دستشو گرفتم و گفتم: بریم دور بزنیم چطوره؟
لبخند زد و گفت: خوبه «ستایش» میدونستم الان یابی نیاز داره به تنهایی واسه ی همین صیغه روزانه نرفتم. رفتم پیش مهراب که داشت با گوشیش حرف میزد. سایت همسریابی مذهبی ستایش نیستم مخ اینو نزنم نشستم کنارش و خودم رو نزدیکش کردم و گوشام رو تیزکردم که فهمیدم داره با یه دختر حرف میزنه با تعجب ابروهام پرید بالا و نگاهش کردم، یعنی دوس دختر داره؟ ای بابا نقشه هام رو به هم زد ای بابا.
انگار متوجه حضور کجا صیغه موقت کنیم شد
انگار متوجه حضور کجا صیغه موقت کنیم شد و گوشی رو قطع کرد که گفتم: تو دوست دختر داری؟ با ازدواج موقت تهران ساعتی گفت: نه بابا دلت خوشه مامانم بود نفس آسودهای کشیدم آخیش، کمکم داشتم ناامید میشدم که نقشه هام به باد فنا رفت، البته ناامید شدم ها مهراب با ازدواج موقت تهران ساعتی نگاهم کرد. «یابی صبری» با تلخ ترین سایت همسریابی با شماره که داشتم نگا ِه علیرضا و فرزاد کردم که سعی داشتن کجا صیغه موقت کنیم رو بخندونن.
آخه دل شکسته کی وقت میکنه سایت همسریابی با شماره
ولی آخه دل شکسته کی وقت میکنه سایت همسریابی با شماره؟ بچه ها که دیدن از ته دل نمیخندم نا امید شدن و نشستن. فرزاد گفت:ن سایت ازدواج موقت رایگان ولش کن دیگه یکم بخند چرا خودت رو به خاطر یه آدم بیارزش نابود میکنی؟ سرم رو انداختم پایین و هیچی نگفتم که سایت ازدواج موقت رایگان پوفی کشیدو گفت: این ناراحتیا فایده نداره سرمو گرفتم بالا و گفتم: بچه ها بهتون قول میدم تا یه هفته ی دیگه خوب خوب شم نگران نباشید همه امیدوار میگفتن.... «ارسلان کاشی» «یه هفته بعد» یه هفته بود که یابی زیاد حال و حوصله ی حرف زدن با هیچکس رو نداشت و منم نمیدونم چرا کلافه شده بودم.