نامش را صدا میزند. به قامت بليط هواپیما تهران مشهد که روی تخت خوابیده نگاه میکند. چه بلایی بر سر صحابه ی ماهی ... عزیز دلم چی شدی تو؟ عزیز تر از جانش افتاده بود؟! دست سرد ماهی را میگیرد و با نگرانی میگوید: آخه چت شد تو؟! تا صبح که حالت بلیط هواپیما تهران مشهد لحظه آخری بود! نفس آغشته به دلهرهاش را بیرون میفرستد. بلیط هواپیما تهران مشهد رفت و برگشت دستش را به کمر میگیرد و برای جویا شدن از وضعیت ماهی ، چشمهایش را به دنبال پرستاری بلیط هواپیما تهران مشهد چارتر دکتر می ی که روی صندلی میچرخاند؛ اما ناگهان نگاهش به چهره ی ردجوان آشنا ِن نشسته بود میخورد.
حدس میزند این مرد آشنا همانی باشد که با تلف ماهی با او صحبت کرده و خبر مریض شدنش را به گوشش رسانده بود. بلیط هواپیما تهران مشهد ماهان میکند او را ز و با نگاه نظر میگیرد. کمتر از یک دقیقه طول میکشد تا مغزش پاسخ بليط هواپیما تهران مشهد را بدهد و به یاد بیاورد که بلیط هواپیما تهران مشهد چارتر مرد کت و شلواری مافوقش است. چشمهایش به سرعت واکنش نشان میدهد و حیرتزده به او خیره میشود. کلام آمیخته را ازگلو خارج میکند. بلیط هواپیما تهران مشهد لحظه آخری...
بلیط هواپیما تهران مشهد چارتری گردنش
بلیط هواپیما تهران مشهد چارتری گردنش اتوماتیک وار لحظه ای به روی ماهی ؛ سپس دوباره به روی فرجام که از روی صندلی در حال بلند شدن است میچرخد. آنقدر شگفت زده شده که نمیتواند سوال ساده اش را به زبان بیاورد.
گویی شما... اینجا... با... بلیط هواپیما تهران مشهد ارزان ؟! ماهی با... شما؟ او نگاه می قدرت تکلم را از دست داده است! فرجام به چهرهی ناآشنا کند؛ َاخم ظریفی روی پیشانیاش نقش می بندد و دستهایش را درون جیب شلوارش فرو میکند. من رو میشناسید؟ صدایش را صاف میکند و سرش را به نشانه مثبت تکان میدهد.بله. من کارمنِد مرکز تجاری شما هستم. خونسردانه سری تکان میدهد و مکث میکند. کارمند مجتمعاش بليط هواپیما تهران مشهد برده بود؟! خنده دار است بازی دختریست که امروز او را تا سرنوشت. نفس عمیقی میکشد. همه چیز درهم و پیچیده شده است. بلیط هواپیما تهران مشهد چارتر دختر فامیلی اش رضویست اما اسمش بلیط هواپیما تهران مشهد لحظه آخری نیست!
عنی دختری نیست که بلیط هواپیما تهران مشهد ماهان گفته بود؟! به سادگی متوجه پیشامد که امروز داده بود میشود. کلافه وار پوفی میکند و میگوید: اسمت چی دخترک دستهایش را درهم گره میزند و با استرس مقابل رئیسی که آوازه هولناکی اش در کل مجتمع پیچیده بود، میایستد؛ سپس بدون ذره ای مکث پاسخ میدهد: با بی حوصلگی دستش را به نشانه سکوت بالا میگیرد و باعث میشود بلیط هواپیما تهران مشهد رفت و برگشت هستم...
کارمند بخش کیف و بلیط هواپیما تهران مشهد ارزان
نیایش رستمی، کارمند بخش کیف و بلیط هواپیما تهران مشهد ارزان...
حرفش را نیمه بلیط هواپیما تهران مشهد چارتری کند. اجزای صورتش درهم مچاله میشود و نگاه عصبیاش به روی ماهی میچرخد. برای اطمینان میپرسد. بلیط هواپیما تهران مشهد لحظه آخری نیایش چشمهای اسم این دختر چیه؟ ُ ِ ما ُ خسار بليط هواپیما تهران مشهد را به ری میدوزد و بدون معّطلی پاسخ میدهد: ِبلیط هواپیما تهران مشهد فلایتیو ... ماهی رضوی! در حالیکه ماهی را نگاه میکند، موبایلش را از جیب شلوا در میآورد و شماره ماهان را میگیرد. پس از گذشت دو بوق، ماهان که گویی انتظار زنگ او را میکشید، جواب میدهد: فرجام! چی شد؟ گرفتی عکسها رو؟ لبش را به دندان میگیرد و قدمی کنار تخت برمیدارد. ماهان گفتی اسم دختری بود؟ رها دیگه! هنوز پیداش نکردی؟