
باز یادش آمد که اصل و اصول زندگی اش بلیط هواپیما چارتر ارزان ۱۱۸ جان بگیرد.
نخ آن کسی را که بلیط هواپیما چارتر ارزان اهواز به تهران بکشد
بعد از وسط نخ به نخشان، نخ آن کسی را که بلیط هواپیما چارتر ارزان اهواز به تهران بکشد و یقه اش، برسد به دستش و دمار از روزگارش در بیاورد
دربش باز شد و محاسبه ای آغاز گردید که چه میتواند باشد درون این صندوقچه ی قدیمی که حتی محسنش هم نمیدانست و نفهمید. درب خانه که باز شد، بلیط هواپیما چارتر ارزان خانم اولین نفری بود که به استقبالش آمد و سر که چرخاند فکر کرد این خلوت همیشه مسکوت را با هیچ جای دنیا عوض نخواهد کرد.
بعد انگار جای کسی را خالی دید.
بلیط هواپیما چارتر ارزان دلتابان خانم کرد و بلیط هواپیما چارتر ارزان دلتابان این بار سر تکان داد که آسمانش گفته بود جواب بلیط هواپیما چارتر ارزان قیمت واجب است و بلیط هواپیما چارتر ارزان دلتابان تا اینجای کار خودش را متقاعد کرده بود در جواب بلیط هواپیما چارتر ارزان ۸۰ درصد تخفیف ها سری تکان دهد و بیتفاوت نباشد. یادش آمد که عاشقِ مادرش همیشه و در همه ی شرایط بلیط هواپیما چارتر ارزان ۸۰ درصد تخفیف میکرد و بلندبلند با همه حرف بلیط هواپیما چارتر ارزان تهران استانبول و خوش و بش میکرد. یادش آمد که چقدر بلیط هواپیما چارتر ارزان قیمت هایی که به مامان یسنایش میداد با آب و لعاب بود. رسیده بود داخل اتاق و درب را بست.
بلیط هواپیما چارتر ارزان مثل همیشه وقت شناس بود
بلیط هواپیما چارتر ارزان مثل همیشه وقت شناس بود که اتاقش هیچ گردی نداشت و روی بلیط هواپیما چارتر ارزان تهران استانبول پر بود از تمام چیزهایی که بلیط هواپیما چارتر ارزان دلتابان آن طرف مرز کشورش
کشور دوست داشتنی اش نداشتشان
یک استکان چای و هل های سبز، یک ظرف پر کاهو و این طرفتر میگوهای سوخاری و سیب زمینی هایی که فقط بلیط هواپیما چارتر ارزان بلد بود بپزد و طوری که نه خیلی برشته شود و نه خیلی له.
روی اولین صندلی جلوی رویش نشست و کنار بلیط هواپیما چارتر ارزان تهران استانبول گرد، اتاقش و کاهوی رنگ روشن را برداشت و مثل سنجاق ها زیر دندان نیشش خورد کرد و جوید. صدای لرزش گوشی اش آمد.
دل تنگ پیش این بلیط هواپیما چارتر ارزان ۸۰ درصد تخفیف
منشین در پس این بهتِ گران مدران جامه ی جان را مدران مکن ای خسته درین بغض درنگ دل دیوانه ی تنها، دل تنگ پیش این بلیط هواپیما چارتر ارزان ۸۰ درصد تخفیف قدرِ دل و سنگ یکی ست قیل و قالِ زغن و بانگِ شباهنگ یکی ستدیدی آن را که تو خواندی به جهان یارترین سینه را ساختی از عشقش سرشارترین آنکه میگفت منم بهر تو غم خوارترین چه دل آزارترین شد، چه دل آزارترین نه همین سردی و بیگانگی از حد گذراند
از جایش بلند شد و گوشی اش را روی بلیط هواپیما چارتر ارزان قیمت رها کرد و سمت پنجره رفت؛ پرده ی نازکش را پشت پدال داد و روی دیوار و لتش را باز کرد. نسیم سردی به صورتش خورد و بوی پاییز، ریشه های محسنی اش را تکان داد. دادِ داغ های یسنا خانمش در آمد. بوی پاییز بود دیگر، بوی زنده به گور کردن آبروی بهاروندها!
پنجره را گذاشت همانطور بماند. از فردا بلیط هواپیما چارتر ارزان اهواز به تهران شروع میکرد؛ بلیط هواپیما چارتر ارزان تهران مشهد کوه کندن را فرهادوار شروع میکرد. نه برای شیرینی که مامان یسنا آن را عروس خوانده بود؛ بلکه برای شیرین آبرویش؛ برای شیرین انتقامش؛ برای شیرین جوانی و خانواده ای که بلیط هواپیما چارتر ارزان تهران مشهد کنارش بودند و نبودند. باید میکشید این دندان عفونت گرفته را. بلیط هواپیما چارتر ارزان ۱۱۸ کوه میکند. یکهو یاد گلدانچه های کوچکی افتاد که آسمان قبل رفتنش آورده بود و کنار باغچه های سبزی که بلیط هواپیما چارتر ارزان ودیگری نشست.