دست برنامه دوستیابی فارسی رفت سمت موهاشو و چندتا شاخه ای که داشتن واسه خودشون تو هوا سیر می کردم مرتب کرد و گفت: سلام! به به بچه ام بالاخره زبونش باز شد حالا اون بود که داشت منو اسکن می کرد ای پسره هیز خجالتم نمی کشه بهش نمی خورد اینقدر ندید بدید باشه من که همون سرمه خل و چل همیشگی ام فقط یه خورده لباساسم عوض شده همین! دیدم نخیر اپلیکیشن های دوستیابی فارسی که به وارسی دماغش مشغوله این بچه ام که کلا از دست رفته برای همین سینه ام صاف کردم و گفت: اجازه هست؟
اپلیکیشن دوستیابی فارسی تازه به خودش اومد
اپلیکیشن دوستیابی فارسی تازه به خودش اومد نگاهش و بالاخره انداخت پائین آخی طفلکی اگه بدونه با چه سر و وضعی جلو من بوده حتما خودشو از پنجره اتاقش پرت می کنه پائین! خواهش می کنم بفرمائید من یه لحظه یعنی شما چیز گفتم که کاملا از دست رفت اپلیکیشن های دوستیابی فارسی یه نگاه به من انداخت و هولم داد کنار و پرید تو بغل برنامه دوستیابی فارسی اندروید و گفت: چطوری داداشی؟ حالا نوبت اپلیکیشن دوستیابی فارسی بود که رنگ عوض کنه کلا سبز شد بیچاره می دونم واقعا برنامه دوستیابی فارسی برای ایفون بوی افتضاحی می داد! چنان دادی زد که نزدیک بود سکته کنم: اپلیکیشن دوستیابی فارسی اندروید گمشو اون طرف! مثل جت ازش جدا شد منم که نمی دونستم بخندم یا گریه کنم زل زدم به برنامه دوستیابی فارسی اندروید و چشمام و گرد کردم حالا نوبت ضربه من بود دستم و روی سینه ام گذاشتم و با یه نگاه مظلوم و بهت زده به اپلیکیشن دوستیابی فارسی نگاه کردم که با داد برنامه دوستیابی فارسی دو قدم به عقب پرت شده بود و سرش و انداخته بود پائین نه مثل اینکه این برنامه دوستیابی فارسی رایگان خان ما قیافه اش غلط اندازه اپلیکیشن دوستیابی فارسی بالاخره نگاه اخم کرده اشو جمع کرد
خیلی جدی به اپلیکیشن دوستیابی فارسی اندروید گفت
خیلی جدی به اپلیکیشن دوستیابی فارسی اندروید گفت: شوخی خیلی مسخره ای بود زود باش برو دوش بگیر حالمون و به هم زدی! برنامه دوستیابی فارسی برای ایفون عقب گرد کرد و به سمت اتاقش رفت انگار که من بوقم اونجا ایستادم با اینکه داشتم از دست اپلیکیشن دوستیابی فارسی رایگان حرص می خوردم ولی همون ژست گربه شرک و ادامه دادم چشمام دیگه داشت از شدت خیره شدن اشک می زد اپلیکیشن دوست یابی فارسی که با حرص رفت توی اتاق با چشم تعقیب کرد و وقتی چشمای بیچاره من از شدت زل زدن با اون قیافه مظلوم وار واقعا اشک زد آقا بالاخره برگشت و به من نگاه کرد لبام به طرف پائین کج شده بود و چشمامم که از شدت زل زدن اشکی بود بله آقا برنامه دوستیابی فارسی رایگان رسما منهدم شد یه قدم اومد جلو و گفت: چی شد سرمه خانم! اوف بالاخره حرف زد تند تند پلک زدم ای لعنت بهت اپلیکیشن دوست یابی فارسی ابله چشمام خشک شد شیطونه می گه یکی عین همونایی که به خواهرش می زنم بزنم به این اینقدر جا خورده بود که انگار اونم داشت گریه اش می گرفت لبم و گاز گرفتم نازی نازی گریه نکن یه نفس گرفتم که نزنم زیر خنده و با یه لبخند مثلا مضطرب با همون لحن مظلوم و ملوس گفتم: بهتون نمی خورد اینجور اپلیکیشن دوست یابی فارسی تند وسط حرفم پرید و گفت: واقعا متاسفم این اپلیکیشن دوستیابی فارسی رایگان بعد کلافه دستشو به سمت پذیرائی گرفت و گفت: اصلا شما چرا هنوز دم درین بفرما تو!