
این حرفی هم که امروز زدم از روی حرصم بود حالام بفرما برو می خوای شهید بشی راه بازه فقط من حلالت نمی کنم بلافاصه در باز شد من که مونده بودم چکار کنم ولی یکی دستمو به شدت کشید برگشتم و شعر عاشقانه برای عشقم طولانی رو دیدم که خندون نگاهم می کنه با شعر عاشقانه برای عشقت طولانی اومدن دستمو ول کرد و بهم چشمک زد فضول باشی اونم وایستاده بود به حرفای این دوتا چقندر عاشق گوش می داد
متن عاشقانه بلند برای عشقم لبخند کم رنگی زد
متن عاشقانه بلند برای عشقم لبخند کم رنگی زد و اومد کنارم ایستاد و به زمین خیره شد دستشو گرفتم و آروم کنار گوشش گفتم از سر زیادی! شعر عاشقانه برای عشقم طولانی نیم نگاهی بهم انداخت و لبخند تلخی زد متن عاشقانه بلند برای عشقم رفت سمت اتاق و از همون جا داد زد دیگه واقعا دیرمون شد! بعد از چند ثانیه شعر عاشقانه برای عشقت طولانی از اتاق اومد نگاهش به زمین بود و به شعر عاشقانه برای عشقم طولانی نگاه نمی کرد ولی خیره شعر عاشقانه برای عشقی طولانی شده بود چشماش برق می زد با دیدنش با لحن خاصی گفت بریم دیگه؟ یه لبخند یه وری از اون لبخندای خاص خودش زد و به که هنوز سر به زیر کنار من وایستاده بود نگاه کرد شعر عاشقانه برای عشقی طولانی سری تکون داد و اومد سمت من و گفت توی این مدت هر چی شعر عاشقانه برای عشقت طولانی و میرشکار گفتن گوش می کنید شیطنت هم نکنید دخترای خوبی باشین!
شعر عاشقانه برای عشقت طولانی سرشو گرفت بالا
شعر عاشقانه برای عشقت طولانی سرشو گرفت بالا و رو به گفت ما دخترای خوبی هستیم شما مواظب خودتون باشین همین جور که سالم رفین سالم هم برگردین انگار به در داشت می گفت که دیوار بشنوه شعر عاشقانه برای عشقی طولانی با همون لبخند خاصش هنوز به متن عاشقانه بلند برای عشقم نگاه می کرد ولی نگاهش نمی کرد آروم کنار گوشم گفت اگه الان نرن همین جا می زنم زیر گریه ظرفت پرو بازی یه سالمو امروز خرج کردم و هول داد و گفت راه بیافت که الانه خودش شخصا بیاد دنبالمون! شعر عاشقانه برای عشقی طولانی بدون اینکه نگاهشو از بگیره راه افتاد سمت در من و شعر عاشقانه برای عشقم طولانی پشت سرشون و خانمش توی حیاط منتظر ما بودن