وقتی به خانه رسیدم بر خلاف تصورم تمام چراغ ها روشن بود صدای ماشین را که شنیدند هرسه به حیاط دویدند بی حوصله پیاده شدم، نگاهشان کردم و خنده ی مسخره ای کردم و گفتم: چ ی شده ؟ بیوه یابی رایگان دستی به صورتش کشید، سایت ازدواج موقت رایگان در تهران دست به کمر شد و سوگل گفت: می پرسی چی شده ؟؟!
ساعت مچی اش را بالا گرفت و گفت: ساعت شش صبحه معلوم نیست این همه ساعت کجا بودی بعد میگی چی شده ؟ اینطورکه معلومه ب ی خودی برات نگران بودیم و تا صبح بیدار از کنارشان گذشتم و به سالن رفتم آنها هم به دنبالم ر وان شدند سوگل دست روی شانه ام گذاشت و چرخیدم سوگل من مثل سایت ازدواج موقت رایگان و سایت ازدواج موقت رایگان نیستم چیزی بهت نگما تو که میدونی من کجا بودم چرا می پرسی ؟
کانال همسریابی موقت خودش را جلو کشید
بیوه یابی رایگان سوگل میگه تو رفت ی و برهان هم اومده دنبالت آره ؟ سر تکان دادم کانال همسریابی موقت خودش را جلو کشید و گفت: حرف زدین ؟ خب چی شد ؟ تلخ خندیدم دوست داری چی بشنوی ثبت نام سایت صیغه یابی ؟ مانتو را از تنم کندم و همراه شال و کیفم روی مبل انداختم نگاه سوگل به زخم های پایم افتاد و رنگ پر یده جلوی پایم نشست و گفت: اینا چیه ؟ پاشو سوگل چیز مهمی نیست سایت ازدواج موقت رایگان در تهران دستم را گرفت روی اولین مبل نشاند و با سوگل خم شدند روی زخم ها و هرکدام نظر ی میداد سایت ازدواج موقت رایگان نگاهم کرد و لب زد خوبی ؟
لبخند گشاده ای زدم، عمیق نفس کشیدم و گفتم: عالیم به آشپزخانه رفت، سوگل سر باال کشید نگاهم کرد و گفت: والا منم اینهمه تا صبح با عشقم بودم عالی بودم صدایش را آهسته کرد و گفت: نگو که تو ماشین آره! از لحنش خنده ام گرفت و کمرم را به پشت ی مبل زدم و آن دو همزمان گفتند خااااک بر سرت بیوه یابی رایگان آمد جعبه کمک های اولیه را به دست کانال همسریابی موقت داد روی مبل کنار دستم نشست و گفت: خوردی زمین ؟ اوهوم خم شدم زخم ها را نگاه کردم، خیلی عمیق نبود گفتم: برهان با پنبه الکی تمیزش کرد ولی هنوز میسوزه هرسه شان به من زل زدند چتونه ؟ از این به بعد هروقت من و برهان دو کلمه حرف با هم بزنیم شما می خواین اینجوری کنید ؟
سوگل بتادین را برای ثبت نام سایت صیغه یابی باز کرد و گفت: تو که راست میگی، دو کلمه حرف تا صبح طول کشیده وقتی پانسمان تمام شد بلند شدم به اتاقم رفتم، سوگل هم آمد و در را پشت سرش بست جلو میز ارایش ایستادم، پشت سرم قرار گرفت موهایم را بالا نگه داشتم و او زیپ لباسم را پایین کشید گفت: که دو کلمه حرف بود آره ؟ سرم را کج کردم و توی آینه آن دو بند انگشت خونمردگی زیر گوشم را دیدم تاپ و شلوار عروسکی مخصوص خوابم را پوشیدم و در حالی که از اتاق بیرون میرفتم به سوگل گفتم: دیشب نخوابیدی دو ساعت بخواب بعد برو رستوران کانال همسریابی موقت و بیوه یابی رایگان دراتاق مهمان بودند و صدای زمزمه شان می امد تقه کوچکی به در زدم و وارد شدم به آنها روی تخت بودند نگاه کردم دست به سینه به چهارچوب در تکیه زدم و گفتم: نمی خواین بخوابین شما ؟
سایت ازدواج موقت رایگان در تهران نیم خیز شد
سایت ازدواج موقت رایگان در تهران نیم خیز شد یکی از بالش ها را به سمتم پرت کرد و گفت: م ین به خاطر شما شب تا صبح بیدار موندیم، می رد ُ گوشیتون خاموش نمی کردین ؟ یه خبر ی می دادین ؟ اصلا شما که جنبه ی جدایی ندارین غلط کردین ما رو عالف خودتون می کنید خم شدم بالش را از جلوی پایم برداشتم، به طرفش پرت کردم و گفتم: یکم بخوابین امروز شیراز گردی داریما دهانش که به فحش ناموسی باز شد در اتاق را بستم و خنده ی سایت ازدواج موقت رایگان گوش می رسید