هنوز معلوم نیست شاید یه دختر خوشگل مثل مامانش یا یه پسر مهربون مثل باباش یا شایدم هردو! چند لحظه هنگ ماندم یعنی چی؟ دوتان طول کشید تا منظورش را درک کنم و بعد آنچنان جیغی از سر شادی و خوشحالی از میان حنجره ام خارج شد که خانم برای ازدواج موقت را هراسان به اتاقم کشاند گوشی را فاصله دادم و گفتم: خانم متقاضی ازدواج موقت بارداره اونم دوقلو باورت میشه خانم برای ازدواج موقت ؟
معرفی خانم برای صیغه موقت با خبرش
او هم از شنیدن خبر بی حرکت ایستاد زل زده نگاهم کرد و بعد به آغوشم کشید و تبریک گفت معرفی خانم برای صیغه موقت با خبرش روز م را ساخت دستور دادم به تعداد معلولین موسسه نرجس شیراز غذا بسته بندی کنند و برایشان بفرستند صدقه سر عز یزانی که در راه داشتم.. . امروز هم هفتمین دسته گلش را دریافت کردم، در این هفته هرروز با هر گلش دلم ریخت اما با آخر ین دسته گل دلم رفت دوباره و چند باره.. .
دسته گل امروز یک دسته گل معرفی خانم برای صیغه موقت بود گل های و عروس که در کنار هم به زیبایی چیده شده و با یک نوار گیپور خوش نقش سفید بسته شده بود خانم متقاضی ازدواج موقت قبل از اینکه پایش را از در بیرون بگذارد به گل های روی میز کار و میز میان مبلمان نگاه کرد و گفت: یه کلمه گله کردی اون خانم برای ازدواج موقت کجا باید رفت رو کرد گلخونه بیشتر به گردنش زاویه داد، خانم برای ازدواج موقت اجازه همسر لازم است با لبخند زیبایش نگاهم کرد و گفت: تو قشنگ ناز میکنی ولی اون قشنگ تر ناز می خره نگاهش را به دسته گل عروس داد که نزدیک تر از بقیه به خودم چسبانده بودمش گفت: با این یکی هم که گفته عروس خودشی بخوای نخوای!
خانم برای ازدواج موقت همسریابی رایگان چند روزی بود
و از در بیرون زد اما من قصدم ناز کردن نبود فقط تکلیفم را نمیدانستم خانم برای ازدواج موقت همسریابی رایگان چند روزی بود که اشتهایم چند برابر شده و در عین حال اراده ام در برابر شیرینی جات از بین رفته بود! دکترم چند مکمل غذایی برایم تجویز کرده بود و به من اطمینان داده که اگر چند کیلو هم اضافه کنم هیچ بد نیست بلکه هیکلم بهتر خواهد شد، شیرینی جات را هم برایم محدود کرده بود اما کو گوش شنوا ؟! پر هات چاکلت هم ُ حالا جلویم یک دونات بزرگ بود و خانم برای ازدواج موقت کجا باید رفت فنجان ضمیمه اش.. .
گاز بزرگی به دوناتم زدم دستم را جلوی دهانم گرفتم و به خانم برای ازدواج موقت که روی مبل لم داده بود گفتم: چته تو ؟ نگران مامانت هست ی ؟ زیر چشمی نگاهم کرد و گفت: نگران توام خانم برای ازدواج موقت اجازه همسر لازم است .. . با این وضع شیرینی خوردنت هفته دیگه از در تو نمیای گاز دیگری زدم و گفتم: وای نگو معرفی خانم برای صیغه موقت نمی تونم خودمو کنترل کنم عجیب غر یب شدم لپاتم درومده ُ هات چاکلت به گلویم پر ید و به سرفه افتادم و او به خنده بخور بابا نوش جونت شوخ ی کردم دور دهانم را با دستمال پاک و صدایم را صاف کردم و گفتم: بهت گفتم خانم برای ازدواج موقت همسریابی رایگان آشناست سپردم برای مامانت انسولین پیدا کنه نفسش را بیرون فرستاد و گفت: همان لحظه موبایلم زنگ خورد، دکترم بود خبرداد که دو قلم انسولین برای مادر خانم متقاضی ازدواج موقت جور کرده و برایم می فرستد آخر شب که انسولین به دستمان رسید به خانه برگشتیم از دلتنگ ی خانم متقاضی ازدواج موقت برای خانواده اش خبر داشتم و گفتم: خانم برای ازدواج موقت دلت می خواد انسولین مامانتو خودت ببر ی و یه هفته هم پیششون بمون ی ؟ چشمانش برق زد اما گفت: نه خانم برای ازدواج موقت اجازه تنها می مون ی موبایلم را برداشتم و گفتم: خانم برای ازدواج موقت کجا باید رفت عادت دارم، بذار ببینم بلیت چارتر هست بگیرم برات یا نه ؟