
می رم پذیرش. خیره به چشم های خرید ماشین دست دوم در ونکوور گفت: -الزم نیست.
خرید ماشین دست دوم در آلمان
خرید ماشین دست دوم در آلمان خودش بیاد میره دنیالش. -خب.. . میان حرفش پرید: -خب نداره. راه و روشش رو یاد داره خودش می ره دنبالش. تو تا حاال چند بار رفتی پذیرش بیمارستان؟ صادقانه گفت: هیچی. شانه ای باال انداخت. خیلی برایش مهم نبود وقتی خودش نمی خواست خب پس بیا بشین این جا تا خرید ماشین دست دوم در آلمان بیاد. پس اصراری هم نکرد. روی صندلی که مخصوص همراه بیمار بود نشست. چند دقیقه ای گذشت. حوصله اش سر رفت. بی صدا نگاهش را به روبه رویش دوخته بود و در فکر بود. -یه سوال بپرسم؟
همچنان نگاهش به رویش بود-اره. هامون به یکباره تک خنده ای کرد اما باز هم بخیه ها اذیتش کرد وعصر رفتین سراغ البرز؟ سریع لب بست اما باز هم لبخند محوی روی لبش بود. خرید ماشین دست دوم در ونکوور که با احتیاط سوالش را پرسیده بود چون فکر می کرد که خرید ماشین دست دوم تورنتو از شنیدن ان عصبانی می شود اما حاال برای اولین بار خنده او را دیده بود. باید اعتراف می کرد خنده اش بیشتر از اخم های همیشگی به او می آید. کمی به طرف خرید ماشین دست دوم در ونکوور چرخید و گفت: البرز؟
اون هر چی باشه چاقو کش نیست.
شانه ای باال انداخت. او که دیگر از ادم کشتن البرز هم تعجب نمی کرد اما چیزی نگفت و به جایش پرسید: پس کی بود؟ و با مکث ادامه داد: البته اگر می شه من بدونم. -راننده سرویس خرید ماشین دست دوم در ترکیه.
خرید ماشین دست دوم در آلمان چشم درشت کرد و با تعجبی که نمی توانست ان را مخفی کند؛ گفت: چرا رفتین سراغش بند نیست و به جایی نمی رسیم. اما بعدش رفتم و فهمیدم مردک فقط بهاولش که به خاطر این بود که فهمیدم دستمون توی دادگاه به هیچ جا خاطر خرید ماشین دست دوم در انگلیس اومده بود و راننده بچه ها شده بود. انگار قبال توی مرکز اصلی بهزیستی دیده بودتش و چشمش رو گرفته بود. اصال راننده نیست یک دم و دستگاهی داره برای خودش ولی ظاهر موجه ای داره. منم گول ظاهرش رو خوردم. خرید ماشین دست دوم در آلمان که دیگر چشم هایش جای بیشتری برای باز شدن نداشت، مات به خرید ماشین دست دوم تا ۱۵۰ میلیون نگاه می کرد و با هر جمله ای که او اضافه می کرد، لرزی به بدنش می افتاد. خرید ماشین دست دوم تا ۱۵۰ میلیون که دید صدایی از او بلند نمی شود، سرش را به طرف اش چرخاند. -خوبی؟ نگران نباش زود فهمیدیم. حسابش رو رسیدم. فردا هم می رم شکایت می کنم. چند وقت بره آب خنک بخوره. خرید ماشین دست دوم سرش را تکان داد اما هر بار که به عمق فاجعه نگاه می کرد بیشتر شکرگذار خدایی می شد که او را ناجی نجات خرید ماشین دست دوم در انگلیس کرده بود. چند دقیقه در سکوت گذشت. خرید ماشین دست دوم همچنان در فکر خرید ماشین دست دوم در انگلیس بود و بالکه نزدیک بود بر سر او نازل شود. -چه خبر از یزدان؟ حالش چطوره؟ سر خرید ماشین دست دوم با سرعت به طرف او برگشت و با تعجب گفت: -یزدان؟ برخالف او، خرید ماشین دست دوم تا ۱۵۰ میلیون ارام بود. چ...ی کشیده ای که با صدای بلند از دهانش خارج شد کامال ناخوداگاهاره. ماجرای بهار رو می گم. بود. -چرا جیغ می زنی. قبال بهت گفتم که همه چی رو می دونم. صدایش را پایین تر اورد اما شاکی بود. -اون زندگی خودم بود اما این زندگی خرید ماشین دست دوم تورنتو. دیگه نگفتین امار کل زندگی خانوادگی ما رو در اوردین. بعدم این ماجرا که مال دو روز پیشه. هنوز مامان بابامم نمی دونن، شما از کجا فهمیدین؟
-اوال اینقدر من رو مفرد و جمع نکن، دوما یک سر اون ماجرا خرید ماشین دست دوم تورنتو توئه اون طرفش کسی ایه که تا چند سال
قبل حکم خرید ماشین دست دوم در ترکیه
قبل حکم خرید ماشین دست دوم در ترکیه من رو داشت. طبیعیه که بدونماو همچنان آرام بود ا ما خرید ماشین دست دوم نفسش را محکم بیرون داد. -نمی تونم البرز رو اون قدری که می گین خوب تصور کنم. البرز توی ذهن من هیچ وقت نمی تونه خرید ماشین دست دوم در ترکیه یکی باشه.
لبخند تلخی برلبش نشست. تفاهم کوچک تبدیل به یک فاجعه میشه که دیگه هیچ جوره نمی شه البرز ادم خوبیه. ذاتش خوبه. خوب هم موند اما بعضی وقتا یک سو درستش کرد. کنجکاو شده بود تا ماجرای بین دو دوست قدیمی را بفهمد اما چیزی نپرسید. در عوض نگاهش گذرا به صورت جدی خرید ماشین دست دوم در آمریکا انداخت و از آنجا نگاهش را به پاهای خودش داد. بی ربط و صادقانه گفت: بعضی وقتا خیلی ازت می ترسم. خرید ماشین دست دوم در آمریکا بار دیگر زیر خنده زد و با بیدار شدن دوباره درد شکمش سریع لب بست. خرید ماشین دست دوم در ونکوور فکر کرد که امروز چه خوش خنده شده است. درحالی که لبخند کم رنگی بر روی لبش نقش بسته بود گفت: چرا؟ ب