با این حالت تا دم در اتاق نمیتونی بری ؛ حالت که خوب شد میری... گریم شدت گرفته بود، آهنگ هندی عاشقانه دستشو روی گونم کشید و گفت: آهنگ هندی عاشقانه معروف آروم باش، درست میشه... پرستار لبخند به لب یه آمپول توی سرمم تزریق کرد و گفت: باید بیشتر مراقب خودت و کوچولوت باشی... به هرچیزی که فکر میکردم حالمو بدتر میکرد...
آهنگ هندی عاشقانه جدید 2020 ذهنم اومده بود
روی شکمم دست کشیدم حتی نمیخواستم اون چیزی که آهنگ هندی عاشقانه جدید 2020 ذهنم اومده بود رو تصور کنم... تموم شدن سرم واسم انگار یه عمر طول کشید، بالخره تموم شد و پرستار آنژوکتو از دستم جدا کرد، همراه آهنگ هندی عاشقانه راه افتادم، آوین هم که تا حال پیش جانان توی حیاط بیمارستان بود سمتمون اومد و رو بهم گفت: آوین بهتری؟ فقط سرمو تکون دادم... اینطورکه معلوم بود جانان و جانیار آهنگ هندی عاشقانه جدید 2020 حیاط بودن... آوا، آوا و اون لعنتی... ازشون هیچ خبری نداشتم، توی باغ بعد از اون اتفاق دیگه هیچی نفهمیدم، الن هیچی واسم مهم نبود جز حال آهنگ هندی عاشقانه با زیرنویس فارسی... پشت شیشه ی سی سی یو ایستادم.. دلم میخواست برم پیشش، دلم میخواست دستاشو بگیرم، دلم میخواست بفهمم که اینا همش یه خواب بوده و از این خواب وحشتناک بیدار شم...
آهنگ هندی عاشقانه غمگین دلم داشتم
خیلی وقت بود که همونجا ایستاده بودم و آهنگ هندی عاشقانه غمگین دلم داشتم باهاش حرف میزدم که صدای آهنگ هندی عاشقانه معروف غمگین شنیدم، سمتش برگشتم، اونم داشت گریه میکرد... سمتم اومد و بغلم کرد... آروم گفت: آهنگ هندی عاشقانه شاد الهی بمیرم واسه دلت... ازش فاصله گرفتم... آهنگ هندی عاشقانه شاهرخ خان آهنگ هندی عاشقانه بهم خبر داد، خوبی؟ سرمو تکون دادم، حتی حوصله ی حرف زدنو هم نداشتم… دستشو پشتم گذاشت و خواست سمت صندلی های روبرو ببرتم که ازش دور شدم و سر جای قبلیم ایستادم... چشمام میسوخت، بد میسوخت... نگران نگاهم کرد... آهنگ هندی عاشقانه شاهرخ خان تو برو خونه استراحت کن، من اینجا هستم... سرمو تکون دادم و کلافه با صدایی که از جیغای متوالی که کشیده بودم و زور گریه بدجوری گرفته بود و خش دار شده بود گفتم: همتون برین... بهت زده نگاهم کرد... آهنگ هندی عاشقانه شاد دنیز، با این حالت نمیتونی بمونی، به فکر خودت و بچت باش من پیش آهنگ هندی عاشقانه با زیرنویس فارسی هستم... با یادآوری دخترمون حالم بدتر شد ؛ دستمو روی دهنم گذاشتم که صدای گریم بلند نشه... بی صدا گفتم: تورو برو آهنگ هندی عاشقانه معروف غمگین... با تردید نگاهم کرد و خواست چیزی بگه که آهنگ هندی عاشقانه معروف کنارمون ایستاد و گفت: آهنگ هندی عاشقانه سلام خاله... سمت شیشه ی پنجره برگشتم... این شیشه چقدر میتونست آدمارو از هم دور کنه...
انگار پشتش یه دنیای دیگه ای بود و اینجا یه دنیای دیگه، هر دو غریب با هم! بالخره همه رفتن، جز آهنگ هندی عاشقانه معروف... نمیدونستم ساعت چنده، اصلا نمیدونستم روزه، شبه..