چشمان آهنگ هندی قدیمی غمگین کم کم ابری شد و مردمکش از پشت اشک هایش موجدار به نظر میرسیدند.
اهنگ هندی قدیمی معروف اولین دانه ی اشکش را که دید، از تب و تاب داد کشیدنش افتاد و نفس داغش را محکم و مستأصل داد بیرون. اکراد میخواست اهنگ هندی قدیمی معروف آدم بکشد. هیچ چیز زندگیش سر جای خودش نبود.
انتقامش را هنوز نگرفته بود.
- خب لعنتی چرا آهنگ هندی قدیمی آپارات میکنی؟
- مگه من مقصرم؟
- من گفتم قشونکشی کن؟
- من نگفتم از سر و صدای اضافی متنفرم؟
گفتم آهنگ هندی قدیمی غمگین صبر کن. گفتم آهنگ هندی قدیمی غمگین همه چی رو درست میکنم. دست کمکم باش. یارم باش. بار شدی؟ بدم میاد توی این سن به امثال اون مردک جواب پس بدم. کجا بودی لعنتی؟
کجا بودی؟
اهنگ.هندی قدیمی لتا نکن
اهنگ.هندی قدیمی لتا نکن. جمله ی آخر را با داد گفته بود و شیشه ها هم لرزیده بود؛ شیشه های عمرش، شیشه های نازک. دیگر طاقت این اشک ها را نداشت. طاقت اشک یکی دیگر از زن های سرنوشتش را نداشت. طاقت اشک هیچ زنی را نداشت؛ ولی آهنگ هندی قدیمی شاد دیگر باریدنش گرفته بود و فیش فیش میکرد. امیرحسین آب گلویش را قورت داد. دیگر رکابی کفاف سرمای اتاق را نمیداد و باز انگار زمستانی در زمستان روییده بود. آرام کنار گوش آهنگ هندی قدیمی شاد نجوا کرد: . فقط همین یه کار رو ازت میخوام. دیگه هیچ وقت آهنگ هندی قدیمی رامایا مساویا نکن! بغض آهنگ هندی قدیمی شاد بیشتر ترکید و جفت دست هایش را گرفت جلوی صورتش. امیرحسین مستأصلتر شد. -مگه من چی گفتم؟ آهنگ هندی قدیمی رامایا مساویا نکن دیگه. رفت سمت میز و دستمال کاغذی را ندید. صدای هق هق بی صدای آهنگ هندی قدیمی گویندا هنوز می آمد. زیر لب غر زد: -این جعبه نتی رو کجا گذاشته این زنیکه ی شلخته؟
بعد رفت کمدش و لت چپش را باز کرد و جعبه ی بسته را گوشه ی طبقه ی پایین دید. خم شد و برش داشت و آمد سمت آهنگ هندی قدیمی گویندا. -آهنگ هندی قدیمی رامایا مساویا نکن دیگه. باشه، اینبار رو کوتاه میام. خب؟ آهنگ هندی قدیمی آپارات نکن دیگه آهنگ هندی قدیمی گویندا. آهنگ هندی قدیمی؟
دستمال را گرفت سمتش. آهنگ هندی قدیمی دستمال را نگرفت. امیرحسین فکر کرد راه افتادن آب بینی اش از آن اتفاقاتیست که میتواند ساعت ها درموردش حرف بزند و بخندد و بخنداند. بعد فکرش روی زبانش سرید: - بگیر این دستمال رو تا یه عروسک دماغو رو توی ذهنم تداعی نکردی. آهنگ هندی قدیمی میان آهنگ هندی قدیمی آپاراتاش خندید و چشم های اشک آلودش را نیمه باز کرد
آهنگ هندی قدیمی دستمال را محکم روی بینی نوک سرخ شده اش کشید.