
مهم تر از همه جوراباش بود که همیشه خودش با دست می شست. خصوصیات V به فردی داشت که اگه من احمق یه خورده عقل تو کله م بود همون روزا عاشقش می شدم. صبح زود از خونه بیرون می رفت، کمی ورزش می کرد، نون تازه می خرید و به خونه بر می گشت.بعدش تا ساعت دو سرکار بود و بقیه ی ساعات روزش مال من بود. البته اگه می خواستم تمام زندگیش و لحظاتش برنامه دوستیابی اطراف اندروید من میشد به جز ساعاتی که باید می رفت باشگاه و وقتایی که برنامه دوستیابی اندروید رایگان بازی داشت.
هیچ رقمه راضی نمیشد از این عشق مهیج کوتاه بیاد.من نمیدونم چه خیری از این فوتبال دیده بود که ولش نمی کرد، جالب این بود که می خواست منم به این راه بکشونه که البته موفق هم شد. سه روز به عروسی برنامه دوستیابی اندروید مونده بود.همش به فکر کادوی روز عروسی بودم البته این چند وقت که با برنامه دوستیابی اندروید زیر یه سقف زندگی می کردم اکثر لحظاتم تو فکر بودم ولی برای این فکرم دلیل داشتم.
یه شب تو اتاق روی صندلی میز برنامه دوستیابی اندروید جدید نشسته بودم و به تصویر خودم تو آینه خیره شده بودم. برنامه دوستیابی اندروید هم تو سالن داشت تلویزیون تماشا می کرد. با دستی که چند بار جلوی چشمم این طرف و اون طرف رفت به خودم اومدم.چشمم وباز و بسته کردم و دیدم برنامه دوستیابی اندروید رایگان با شلوار جین و بلوز حلقه ای پشت سرم ایستاده واز توآینه داره نگام میکنه.
با قیافه ای در هم پرسید: چی شده؟ از همون آینه نگاش کردم و گفتم: هیچی، مگه قراره چیزی بشه.برنامه دوستیابی فارسی اندروید پس چرا انقدر تو فکری؟ چیزی نیست. چرا یه چیزی هست.
برنامه دوستیابی بادو اندروید خیلی وقته
برنامه دوستیابی بادو اندروید خیلی وقته که یه گوشه میشینی و میری تو فکر.چته هستی؟ هیچی م نیست.باور کن فکر کردم اومدی آرایش کنی، با خودم گفتم آفتاب از کدوم طرف در اومده...
برنامه دوستیابی اطراف اندروید باور نمی کنم.تو هستی سابق نیستی.اینو مطمئنم. برگشتم وسرمو بلند کردم وبه صورتش نگاه کردمو گفتم: چرا انقدر گیر میدی؟هیچی م نیست دیگه. یه کم نگام کرد و بعد چراغ رو خاموش کرد و روی تخت دراز کشید و گفت: من هیچ وقت حرفی رو ناگفته نمیزارم اما تو همیشه همه چی رو ازم پنهون می کنی.تو حتی خودتم پنهون می کنی.گاهی اوقات فکر می کنم وقتی که سفر بودم با یکی دیگه عوضت کردن. هستی برنامه دوستیابی برای اندروید انقدر... رفتم و روی تخت نشستم و گفتم: انقدر دم دمی مزاج و سرد و بداخالق نبودم، نه! نیم خیز شد و صاف تو چشام زل زد و گفت: تو هرچی باشی و هر خصوصیت اخلاقی که داشته باشی برای برنامه دوستیابی اندروید جدید ولی از اینکه نمیتونم اخماتو از هم واکنم واز فکرو خیال درت بیارم عذاب می کشم.
برنامه های دوستیابی اندروید که بیشتر به نجوا شباهت داشت
با صدای برنامه های دوستیابی اندروید که بیشتر به نجوا شباهت داشت گفتم: یعنی هنوزم برات عزیزم؟ انگشتشو به سمت سرم گرفت و گفت: چی اون تو می گذره؟ با لبخند موذیانه ای و لحن لوس و بچگانه ای گفتم: هنوز جواب منو ندادی؟ لبخندی زد و دراز کشید و گفت: میخوای دست به سرم کنی؟ خب من داشتم به عروسی برنامه دوستیابی اندروید فکر می کردم. مسخره کنان گفت: باور کردم.
نه جدی میگم.داشتم به کادوش فکر می کردم.راستش. .. لبخندی زد و با شوق گفت: چی مدنظرته؟ خب میثاق دوست برنامه های دوستیابی اندروید خواهرش خانم خونمه خلاصه برای من خیلی زحمت کشیده، منم میخوام سنگ تموم برنامه دوستیابی اندروید رایگان تو چی در نظر گرفتی؟ بزارم.میخوام به اندازه ی پول رهن یه خونه بهش کادو بدم آخه دلم نمیاد پیش عمو اینا زندگی کنه. برنامه دوستیابی اندروید جدید و پرخاش گفتم: چطور اون موقع من باید تو خونه ی عمو می موندم ولی برنامه دوستیابی فارسی اندروید واسه میثاق دلت نمیاد. متعجب وغمگین نگام کرد و گفت: من چی بگم که تو ناراحت نشی؟ با لحن تندی گفتم: مگه دروغ میگم؟با کلی مکافات و بدبختی راضی شدی.