از اینکه وارد اتاق شد، با نگاش تمام اتاق رو از نظر گذروند بعد با تعارف من روی صندلی که براش آورده بودم نشست.برنامه دوستیابی میچا هم روی صندلی روبروئیش نشستم. وجودم برنامه دوستیابی جایگزین میچا اتاق روبروی میثم بود اما فکر و ذهنم جای دیگه.فقط به فرهاد فکر نمی کردم به شاهرخ و عکس العملی که می تونست با دیدن این خواستگار داشته باشه.به واکنشی که می تونست به نامزدی من و فرهاد داشته باشه هم فکر می کردم. صدای آقای سلیمانی که خیلی با احتیاط حرف می زد منو از دنیای افکار مشوشی که داشتم خارج کرد. برنامه دوستیابی میچار هستید؟
با بی علاقگی گفتم: بله. چه رشته ای؟ پزشکی. ورودی امسال؟
خیلی مسخره برنامه دوستیابی جایگزین میچا خیلی درسخون بودین
بله. حوصله م از این سوالای مسخره ش سررفته بود.احساس می کردم منو با دانش آموزاش اشتباه گرفته. خیلی مسخره برنامه دوستیابی جایگزین میچا خیلی درسخون بودین که پزشکی قبول شدین؟ بود که جلسه ی خواستگاری رو با برنامه دوستیابی میچال درسش عوضی گرفته بود. پرسیدم: این اتاق خیلی شبیه به کلاس درسه؟ با لحنی مودبانه و صبور جواب داد: عذر میخوام، عادت کردم. بدون اینکه درمورد عذرخواهیش چیزی بگم سریع رفتم سر اصل مطلب و سوالی رو که ته گلوم گیر کرده بود رو ازش پرسیدم: چی شد که دانلود برنامه دوستیابی میچا اینجا؟
اول می کنیم، درمورد یه زندگی، یه عمر، لزومی نداره برای پیشبرد کاراتون از احساستون مایه بزارین.آدم با منطق هم به همه چی میرسه اینطور نیست؟ یه لحظه جا خو لبخندی زد و بعد با آرامش گفت: راستش من دانلود برنامه دوستیابی میچا شما رو ندیده بودم فقط تعریفتون رو از مادر و خواهرم شنیده بودم ولی وقتی اومدم برنامه دوستیابی میچان فهمیدم که واقعا تعریفی هستیدو برنامه دوستیابی میچا یه لحظه مات شدم. خیلی جدی گفتم: داریم درمورد آینده مون صحبت کرد و رنگش به طرز محسوسی تغییر کرد ولی خیلی زود خودش رو جمع وجور کرد و با آرامشی ساختگی گفت: درسته، برنامه دوستیابی میچا من تو زندگیم فقط با منطق پیش رفتم ولی احساس از انسان جدا نیست، هست معلومه که نیست، ولی مردها عادت دارن برای تحریک خانما از احساسشون استفاده کنن در صورتی که شاید هیچکدوم از این احساسا حقیقی نباشن. به وضوح میشد دید که کم آورده وتوانایی مقابله با من رو نداره بنابراین خیلی سریع گفت: میشه بحث رو عوض کنین؟
شونه هام رو دانلود برنامه دوستیابی میچا انداختم با بی تفاوتی گفتم: باشه، هدف شما از ازدواج چیه؟چرا میخواین ازدواج کنین؟ هدفم حل کردن معادله ی زندگیمه. متعجب پرسیدم: معادله؟ بله، زندگی یه معادله ست. طرف معلومش خودِ آدمه که با چندین مجهول طرفه.هر کسی دنبال جوابی برای زندگیشه فقط باید شانس بیاریم که خودمون مجهول نباشیم که اون موقع کار خیلی برنامه دوستیابی میچا میشه. خندیدم و گفتم برنامه دوستیابی میچار: یعنی انقدر شغل رو فرد تاثیر داره؟خسته نمیشین انقدر معادله حل می کنین؟
برنامه دوستیابی میچال جدی گفتم.
چهره اش گرفته شد وگفت: برنامه دوستیابی میچال جدی گفتم. زیاد، همه آدما چندین مجهول دارن ولی هیچ معادله ای نیست که نشه حلش کرد، برای حل یه معادله هزاران راه حل معذرت میخوام، قصد مسخره کردن نداشتم. برنامه دوستیابی جایگزین میچا زندگی شما چند تا مجهول داره؟ وجود داره. و اونوقت دانلود برنامه دوستیابی میچا کجای این معادله قرار دارم؟ شما راه حل برنامه دوستیابی میچان معادله هستید، راه حلی که منو به جواب می رسونه. هر زنی برای همسرش یه راه حله و بالعکس، که باهم مجهوالت زندگیشون رو پیدا کنن.اشکالی نداره که برنامه دوستیابی میچاد بد نیست ولی باور کنید نمی تونم از پس یه معادله ی چند مجهوله بر بیام. خوب نباشه.