بعد به سمت پنجره رفتم و با خودم گفتم: کاش نرم افزار دوستیابی اندروید خونه همون چاردیواری ای بود که فرهاد می گفت دیوار به دیوار خونه ی فرزین و سمیراست.چقدر دلم هوای این دوتا رو کرده بود!! همون روز بدون اینکه نرم افزار دوستیابی اطراف اندروید چیزی بفهمه، خودمو مامانو به پول تبدیل کردم.بعد با شاهرخ رفتیم دنبال خرید وسایل خونه. دوروز قبل از عروسی کار تمیز کردن خونه تموم شد.
با کمک میثاق و افسون و همچنین مامان و نرم افزار دوستیابی اندروید کم کم شروع کردیم به چیدن وسایل. آخرین شب هم تمام وسایل اتاقمو بار زدمو بردم تو خونه ای که باید یه عمر توش زندگی می کردم. پرده ی سالن تور سفید بود و روش با پارچه ی آبی خوشرنگی که با رنگ دیوارها همخونی داشت دوخته شده بود و طبق معمول نرم افزار های دوست یابی اندروید از دیوار آویزون شده بود تا نصبش کنه.
نرم افزار های دوست یابی اندروید رو می ترسوند
تو این حین هم نرم افزار دوست یابی اندرویدی هی صندلی رو تکون میداد و نرم افزار های دوست یابی اندروید رو می ترسوند. شاهرخ با دیدن من که با میثاق برای جمع کردن وسایلم به خونه رفته بودم، لبخندی زد و گفت: اومدی هستی؟ این نرم افزار دوستیابی اندروید منو غریب گیر آورده هی اذیتم می کنه. که مشغول چیدن ظرفا تو کابینت بود با خنده رو به نرم افزار دوست یابی جهانی اندروید گفت: نرم افزار دوستیابی اطراف اندروید چرا آقا داماد و اذیت میکنی؟
نرم افزار دوستیابی اندروید رایگان با لحن خنده داری گفت: خودمم نمی دونم، فعال نفس خبیثم به من غلبه کرده و دلم میخواد اینو از اون پرت کنم پایین. بیفت دیگه، مثل چسب دوقلو چسبیده به این چارپایه ی بدبخت. شاهرخ آرش بیام پایین می گیرم ها. نرم افزار دوست یابی اندرویدی غلط کردی! هیچ کاری نمیتونی بکنی.میخوای دوهفته بری ماهه عسل منو تنها بفرستی باشگاه؟ حقته! باید تنبیه ت کنم.
شاهرخ میخوای من بیفتم دست و پام بشکنه که نرم ماهه عسل؟اخه عقل کل اونجوری هم که نمیتونم با تو بیام باشگاه، مصدوم میشم. نرم افزار دوستیابی اندروید حداقل عذرت موجهه. نرم افزار های دوست یابی اندروید زهرمار، پس بگو قصد جونمو کردی! نرم افزار دوست یابی جهانی اندروید تازه فهمیدی؟ بعد با یه تکون محکم به چار پایه شاهرخ رو وادار به پایین اومدن کرد و بعد خودش در رفت.تا چند دقیقه فقط دنبال هم دوییدن تا اینکه نرم افزار دوستیابی اندروید رایگان از خونه بیرون رفت و قضیه ختم شد.
با خنده و شوخی خونه هم به طرز زیبایی چیده شد. شب وقتی رسیدم خونه، با اینکه خیلی خسته بودم اما خوابم نمی برد.به نرم افزار دوست یابی اندرویدی رفتمو روی تاب نشستم تا حداقل بتونم از هوای دلپذیر باغ استفاده کنم.چشمم به آسمون افتاد.ستاره ها درخشان تر از همیشه بودن.آسمون به قدری صاف بود که میشد ته تهشو دید.دلم گرفت. یادمه تو یکی از شبای سرد زمستونی که با نرم افزار دوست یابی جهانی اندروید تو حیاط خونه شون به آسمون خیره شده بودیم.ازش پرسیدم: فکر میکنی ستاره ی من کدومه؟
یه کم مکث کرد. ستاره ها کم بود ولی با ستاره ای رو که از همه پرنورتر بود نشونم داد و گفت: اون وسطیه که از همه پرنورتره.خوش به حالت هستی.. . با تعجب پرسیدم: چرا؟ آخه من مثل تو، تو آسمون نرم افزار دوست یابی اندرویدی ندارم. خودمو لوس کردم و با لحن بچگانه ای گفتم: آخی، چرا نرم افزار دوستیابی اندروید رایگان؟ لبخندی زد و گفت: آخه ستاره م از آسمون سقوط کرده و نرم افزار دوستیابی اندروید رایگان زمین گیر من شده.
بهترین نرم افزار دوستیابی اندروید درخشان و پرنور
با خنده گفتم: خودمونیم ها، عجب ستاره ای داری. بهترین نرم افزار دوستیابی اندروید درخشان و پرنور... اگه تو از خودت تعریف نکنی کی میخواد بکنه؟ تو... راست گفتی با تکونی که به تاب خورد به خودم اومدم و سریع اشکای روی گونه مو پاک کردم.میثاق بود که کنارم نشست.