نسبت به بزرگترین سایت همسریابی دوهمدم، بهتر بودم؛ ولی با این همه بازم دلتنگش میشدم. سایت همسریابی دوهمدم بزرگ رو پوشیدم و کمدم رو قفل کردم. کلیدش رو گذاشتم جیبم و رفتم بیرون. سایت همسریابی دوهمدم بزرگ با دیدنم، تند با کسی که تلفنی باهاش حرف میزد و اومد طرفم. لبخندی برام زد لیلی جونم! کارم بهت گیره. ابرویی بالا انداختم جدی؟ آره. بزرگترین سایت همسریابی دوهمدم رو گذاشت رو شونه ام و مجبورم کرد برم کنار دیوار. کنار گوشم آروم گفت لیلی فدات بشم!
میتونی امشب جای من همسریابی دو همدم بزرگترین سایت وایسی؟
میتونی امشب جای من همسریابی دو همدم بزرگترین سایت وایسی؟ سرم رو عقب کشیدم تا بهتر ببینمش. چشمک زدم و با لحن شیطنتبار گفتم چی شده؟ باز میخوای با همسریابی دوهمدم بزرگترین سايت همسريابي آنلاین برین دور دور؟ نیشش تا بناگوش کش اومد آره، امروز تولدشه، میخوایم تو دربند تولدش رو بگیریم. کلمه دربند، قلبم رو فشرد. در عرض چندثانیه تمام خاطرات توی دربند برام زنده شد. ضربان قلبم خیلی بالا بود. لبم رو محکم به دندون کشیدم. یهو به خودم اومد و دیدم سایت همسریابی دوهمدم بزرگ، با چهره متعجب و چشای گردش گردتر شده و نگاهم میکنه. لبخند غمگینی زدم ببخش یه لحظه حواسم پرت شد. نگاه مشکیش بین چشمام در حال گردش بود چیزی شده لیلی؟
هول هولکی گفتم نه، نه. دوباره برگشت به حالت عادی و باز با همون ذوق و شوق بزرگترین سایت همسریابی دوهمدم داد میمونی جام عشقم؟ همش تو خونه بودم. تنهایی هم حالم رو گرفتهتر میکرد. بد نبود بمونم. لبخندی زدم آره عزیزم، خوش باشی! انقد خوشحال شد که پرید بغلم و محکم گونه ام رو بوسید خیلی عشقی! در حالی که داشتم از کنارش میگذشتم، همسریابی دوهمدم بزرگترین سايت رو آروم زدم به شونه اش قربونت! گوشیم رو از جیب مانتوم کشیدم بیرون و شماره خونه رو گرفتم. دو تا بوق نخورده بود که صدای همسریابی دو همدم بزرگترین سایت پیچید تو گوشی پاسخگوی هشتاد و پنج؛ بفرمایید! هشتاد و پنج و زهرمار! چشمام رو تو کاسه چرخوندم و نفسم رو بیحوصله دادم بیرون.
من امشب همسریابی دوهمدم بزرگترین سايت همسريابي آنلاین میمونم
زیر ل**ب زمزمه کردم باز شروع شد. بعد با صدای عادی گفتم مامان خونه ست؟ خیر؛ سوال بعدی. ببین آرمان، من امشب همسریابی دوهمدم بزرگترین سايت همسريابي آنلاین میمونم. به مامان اینا بگو منتظر نباشن. همسریابی دوهمدم بزرگترین سايت همسريابي آنلاین؟ مگه تو سایت همسریابی دوهمدم بزرگ؟ همسریابی دوهمدم بزرگترین سايت رو گذاشتم رو صورتم و کلافه تر گفتم بزرگترین بهترین سایت همسریابی دوهمدم! بدون اینکه به لحن خسته و عصبیم توجه کنه ادامه داد آره دیگه، همسریابی دوهمدم بزرگترین سايت دیگه. همسریابی دوهمدم بزرگترین سايت اولیا پس کیان؟ اصلا چه معنی میده تو تا شب بمونی اونجا؟ بذار منم بیام با هم بمونیم.
تا پلکات رفت رو هم، یه جیغ بزنم بیدار شی. دیدم این بیخیال بشو نیست. نشستم رو صندلی پشت میز پذیرش جیغ؟ مگه تو دختری که جیغ بزنی؟ پسرا جیغ نمیزنن؟ باشه پس عر میزنم. خواستم جوابش رو بدم که اجازه نداد هیع! چی گفتم... اون که خره! آقا تو چیکار داری یه چی میزنم دیگه. اصلا میتونم لگد بزنم؛ کفگرگی بزنم. یه نفس بگیر! با داد گفت نفس! بیا، بیا، جلوتر، یه کم دیگه. آهاع! گرفتمت. بعد اضافه کرد گرفتم خواهر؛ حله. تو نمیخوای آدم شی نه؟ نع! میگم... بیام اونجا یه کمم به بزرگترین بهترین سایت همسریابی دوهمدم نگاه کنم دیگه. از هر کدومم خوشم اومد، برم برام آمپول بزنه. آخرش کار خودش رو کرد و من رو به خنده انداخت. با خنده گفتم از دست تو!