میدونستم باید صبر کنم و فاز و حال االنمو نداشته باشم، ولی قضیه مادر بودن فرق میکرد! دستاشو با دستام گرفتم و با نگاه نگران ی به چشماش با رنگ خواهشی تو صدام گفتم:
هرکاری میکنی بدون که تو اون دوست دختر داری به انگلیسی سابق نیستی،
لطفا دوست دختر داری به انگلیسی!
به اون چیزی که میخوان تبدیل نشو...خب؟ ثانیه ای خیرم شد و دستاشو از دستم بیرون کشید. فندکشو از جیب شلوارش درآورد و سیگارو روشن کرد. کام عمیقی گرفت و دود سیگار و فوت کرد: قول نمی دم. لبخند کج ی کنج لبام نشست.
حداقل بدون که هیچ خوشم نمیاد به گذشته برگردیم! از اتاق زدم بیرون و تو هال خودمو رو مبل انداختم. پازل روی میز هنوز به نصف نرسیده بود. داشتیم بازی میکردیم، اسمش چ ی بود؟ قانونش چ ی بود؟! این بازی یه دوست دختر به زبان انگلیسی واقعی بود. بدون قانون و قاعده...با بازیگرای زوری! هوا سوز داشت... سرد بود، ولی نه تا حدی که دستات یخ کنه. منتها ماله من یخ کرده بود!
خیره به دوست زن به انگلیسی زیر پامون با اون هاله های رنگی گفتم
دستامو تو جیب کاپشنم فرو کردم و دست ی روی شال مشکیم کشیدم. خیره به دوست زن به انگلیسی زیر پامون با اون هاله های رنگی گفتم: مادر دوست دختر به انگلیسی امروز چه روزیه؟ برگشتم و به نیم رخش نگاه کردم و ته ریشش و از نظر گذروندم. پاهاشو رو دیوار کوتاه جمع کرد و گفت: نمی دونم. نامحسوس به پشت سرمون نگاه انداختم. هوم...منم نمیدونم! خیره به منظرهی جلوش بود و یهو آروم گفت: پشت خبر یه؟
تک سرفه ای کردم و "نه"ای زیرلب گفتم. دیگه باید پیداش میشد! نزدیکتر شدم و سرمو به شونش تکیه دادم. تولدت مبارک! سرمو بلند کردم تا صورتش و ببینم که همون موقع صدای دوست دخترم به انگلیسی اومد. بله بله...چه تولدی بشه! کیک گرد کوچیکی دستش بود و روش یه شمع کوچیک روشن داشت. نگاه از دختر کناریش گرفتم و چشمام با دیدن حالت دوست دختر به انگلیسی خندید. با هیجان به مادر دوست دختر به انگلیسی زل زدم. دستاشو از جیباش بیرون آورد، نیم نگاه ی سمت من و بعد دوست دخترم به انگلیسی انداخت.
شوخ ی می کنی؟ لبمو گز یدم و با سری کج شده نگاهش کردم.
نه.
مخفف دوست دختر به انگلیسی با پوزخند برگشت
دوست دختر به انگلیسی جلوتر اومد و با لودگ ی گفت: فوت کن. گشنمه. مخفف دوست دختر به انگلیسی با پوزخند برگشت و از دیوار پایین پر ید. بازم تو! نیش دوست زن به انگلیسی باز شد و لباشو جمع کرد: اول فوت کن! نیشخندی زد و خیره به شمع رو کیک با انگشت اشاره و سبابه گرفتش که خاموش شد. بی اراده لبخندم گشاد شد و دستمو رو لبم گذاشتم. دختره یهو دست زد که همه نگاها سمتش چرخید. شوک شده دستاش و پایین انداخت. دوست دختر به انگلیسی با لبخند گفت: سنا...نامزدم!
مخفف دوست دختر به انگلیسی چشمای مشکی گردش با خط چشمی که داشت قشنگتر شده بود.
با اشاره به ما ادامه داد: فر یحا و... مخفف دوست دختر به انگلیسی چشمای مشکی گردش با خط چشمی که داشت قشنگتر شده بود. صورت سبزه ای داشت و بقیه اجزای صورتش هم ازش دختر بانمک ی ساخته بود. موهاش فرق باز بود و روسر ی طرح دار بلندی سرش بود. به خودم اومدم و با لبخند دستمو جلو بردم و اونم دستمو فشرد. نگاهمو به دوست دختر سابق به انگلیسی دوختم. نگاهشو تو اطراف چرخوند و به دیوار اشاره کرد: جایی مناسب تر از اونجا نیست. خیره به کیک و دوست دختر به انگلیسی ادامه داد: البته اگه می خوای بشین بخور و بیا بالا!
دوست دخترم به انگلیسی با خنده ریلکسی چشماشو بست و باز کرد.
من یه فکر بهتر دارم... با کاری که کرد قفل شده تو جام وایستادم. قدرت حرکت یا تکون دادن مردمک چشمام رو نداشتم و هر لحظه ممکن بود از خنده بپاچم. بین حجم زیادی از کیک گم شده بود. متعجب دستش و رو صورتش کشید و با حرص چشماشو باز کرد. چ ی شد؟! بلند زیر خنده زدم و دستمو رو دلم گذاشتم.