
مال خودم می شی، به همین زودیا میاییم خواستگاری عروس کوچولوی خودم تمام روز از خوشحالی روی پا بند نبود دوست یابی واکی تاکی فقط نوشته بود ابن جوری حرف نزن خجالت می کشم. هر پنج دقیقه موبایلش را چک می کرد.
با قرار گرفتن دستی روی شانه اش موبایلش را روی میز انبار رها کرد. شهرام هول زده و دستپاچه سرش را خاراند شهرام منتظر دانلود برنامه دوست یابی واکی تاکی کسی هستی چشات روی موبایله؟
چته از صبح چت می زنی؟ نه بابا خوبم خوبم دوست یابی واکی تاکین، چی شده از صبح پدر و پسر گیر دادید به حال من؟
دوست یابی واکی تاکی کارتون داروها را داخل قفسه قرار داد و خودش را پشت صندلی ولو کرد: آخه تا دیروز دوست یابی واکی تاکید بودی می مردی به درک، االن قراره شوهر خواهرمون بشی خیر سرت باید بدونم دردی، مرضی، کوفتی، زهرماری نداری؟ شهرام از حرص خودکار دستش را به سمت دانلود برنامه دوست یابی واکی تاکی پرتاب کرد که در هوا گرفت.
دوست یابی واکی تاکین با صدای بلند قهقه زد
درد و مرض اون عمه جناب عالی داره می خوایی بهت نشون بدم درد و مرضمو؟ دوست یابی واکی تاکین با صدای بلند قهقه زد و هم زمان یک دور با صندلی چرخید.
به محتشم بزرگ بگم به خواهرش توهین کردی، نه نمی خواد نشون بدی می دونم یک تخته ت کمه! صدای زنگ موبایل دانلود برنامه دوست یابی واکی تاکی بحث شان را خاتمه داد.
محمده رفیق بامرامم از تو معرفش بیشتره یاد بگیر!
شهرا زیر لب زر نزنی گفت و روی میز نشست. به به سالم محمد جان، خوبی خوش می گذره بدون من راستی محمد چمدونت رو ببند دست بچه ها رو بگیر عروسی اوکی شد؛ اگه نیایید پوستتو می کنم. دوست یابی واکی تاکی موبایلش را روی اسپیکر قرار داد تا شهرام هم بشنود. از همین امروز میوفتم دنبال بلیط، خیالت راحت خودمم دل تنگ مامان اینام حتما می آییم.
دوست یابی واکی تاکید محکم به کتفش کوبید
شهرام خودش را روی تلفن خم کرد و با صدای بلندی گفت: تو نیایی عروسی برگزار نمی شه گفته باشم. دوست یابی واکی تاکید محکم به کتفش کوبید: حاال بزار ببینم خواهرم حاضره زنت بشه، بعد عروسی عروسی کن خجالتم خوب چیزیه جلو داداش عروس نشسته هی عروسی عروسی می کنه بچه پرو!
صدای خنده ی محمد پشت تلفن بلند شد. باز زدی تو پرش دوست یابی واکی تاکی ولش کن گناه داره بزار دلش خوش باشه. نه آخه از صبح داره شت می زنه نمی دونم چشه الزمه حالش رو بگیرم. چند دقیقه ای با محمد حرف زدن و در آخر لیا با شیرین زبانی دل هر دو تایشان را آب کرد.
دوست یابی واکی تاکین لیست دارو ها را روی میز رها کرد و از پشت میز بلند شد، هم زمان سیگارش را از جیبش در آورد. شهرام پشت سرش بلند شدمن برم یک نخ بکشم دوست یابی واکی تاکید باز تو رفتی سیگار بکشی بسه دیگه اه دست بردار. دانلود برنامه دوست یابی واکی تاکی همان طور که سیگارش را کنار لبش می گذاشت