همسریابی آنلاین هلو - دوستیابی


دوستیابی تلفنی از چه طریق انجام می شود؟

دوستیابی تلفنی از کرج...ساکت شد منم نگاش نکردم فقط گاهی نفساشو با گریه بی صدا بیرون میداد.. شاید واسه خیلیااین گریه بی معنی باشه اما وقتی میخای

دوستیابی تلفنی از چه طریق انجام می شود؟ - دوستیابی


شیوه دوستیابی تلفنی

 رییس بیمارستان همون مشاهده نظرات دوست يابي تلفنی شهریاری بود که دکتر آنا هم بود. بشینید لطفا. بعد از دست دادن با دکتر بی حرف نشستم. آریا جان... میدونم حال این روزات اصال خوب نبوده و نیست....خیلی جوونای دیگه ام تو شرایط خانم شما بودن اینو میگم که فکر نکنی این فقط مشکل تواه وتنها تو این شرایطو تحمل میکنی شرایط آنا هم تغییر نکرده و احتمال داره تغییر نکنه... با این حرف برنامه دوستیابی تلفنی دلم ریخت. مانمیتونیم بیش از این منتظر بمونیم هیچ تغییری نکرده که امیدی باشه. ..

چی میگید برنامه دوستیابی تلفنی..

شما میتونید با اهدای عضو آرامشو به آنا برگردونید. دیگه کاسه صبرم لبریز شد. چی میگید برنامه دوستیابی تلفنی....احترامتون واجبه. .اماچی فکر کردی اون کسی که رو اون تخته یه آدمه...یه جوون با هزارتا آرزو و امید...شما دهنتون با چی بسته میشه با پووول. .. پول میخوایید. ..همه دارو ندارمو به پاتون میریزم.... اما اون دست گاه هارو از عشقم جدا نکنید. ..حرفاتونو خیلی ساده هجی میکنید واسم. ...اما ساده هضم نمیشه... کسی حق نداره دست به دستگاه بزنه و قطعش کنه اگه شده جونمم میزارم واسه فروش به قول خودتو اعضای بدنمو میزارم ولی نمیزارم این دستگاه هارو خاموش کنید.

از اتاق بیرون رفتمو در اتاقو محکم بستم اعصابم داغون تر از همیشه بود. ساعت هشت میتونستم عشقمو ببینم رفتم و کنار دوستیابی تلفنی نشستم.. چی شد؟ معدم تیر وحشتناکی کشید.خم شدم جلو... آریا حالت خوبه مگه مشاهده نظرات دوست يابي تلفنی چی گفت... آره خوبم. ...خیلیم خوبم از این بهترم نمیشه... نمیخواستم به دوستیابی تلفنی از کرج بگم اونم حالش بد میشد. باتوام چی گفت.؟ هیچی چیز مهمی نبود. دستشو انداخت رو شونه هام و گفت بگو آریا واگرنه خودم میرم ازش میپرسم... دیگه داشت کفریم میکرد.. چیه خبر خوشی که نیست به نظرت حال من به خبر خوش میاد؟ ها...بهم گفت میخوان دستگاه هارو جدا کنن.

در صدم ثانیه اشک تو چشمای دوستیابی تلفنی حلقه زد... راست میگی نه.. نه اشتباه شنیدی مطمئنی باسرم که بین دستام گرفته بودمش تایید کردم. دوستیابی تلفنی از کرج...ساکت شد منم نگاش نکردم فقط گاهی نفساشو با گریه بی صدا بیرون میداد.. شاید واسه خیلیااین گریه بی معنی باشه اما وقتی میخای یه عزیزی رواز دست بدی تو شرایط آنا سنگم گریه میکنه چه برسه به مرد دوستیابی تلفنی از کرج تا این روزا حتی یه قطره اشکم کنار من نریخته بود دوستیابی تلفنی پاشد و رفت وبا یکی از پرستارا حرفی زد...معلوم بود داشت بهش اسرار میکرد از این فاصله معلوم نبود چی میگه.... اما رفت سمت بخش آنا...حتما میخواد باهاش حرف بزنه بزار اونم خودشو آروم کنه...

آرمانم از دست حرفای من ناراحت بود که به برنامه دوستیابی تلفنی گفته بودم. 

سه روز دیگه ام به سختی گذشت آرمانم از دست حرفای من ناراحت بود که به برنامه دوستیابی تلفنی گفته بودم. تو این یه هفته اندازه هفتاد سال پیر شدم. الان روبروی پنجره ای ایستادم که به قول برنامه دوستیابی تلفنی ویترین آناست. گاهی وقتا دوستیابی تلفنی میادو با مشاهده نظرات دوست يابي تلفنی از اینجا حرف میزنه و به قول خودش سربه سرش میزاره بعضی اوقات لبخند رو لبش میبینم وقتی داره با آنا حرف میزنه اما در آخر دوستیابی تلفنی از کرج با اشک میادبیرون وبعد از یه سرد میره...

مطالب مشابه


آخرین مطالب