دوباره شروع نکن میثاق.راحتم بزار... منو بسوزونی راحت میشی؟ احمق نکن این کارو باخودت.آخه فداکاری به چه قیمتی؟ دیوونگی تا کی؟ چرا نمیخوای بفهمی اگه زندگیت از دست بره دیگه راه برگشت نداری؟چرا نمیخوای دست آشغال هایی که تورو به این روز انداختن روبشه؟هان؟ بغضم ترکید و گفتم: چون دیگه خسته شدم.از روزگار و بی رحمی هاش خسته شدم میثاق...
تو که انقدر ضعیف نبودی هستی! چرا میخوای تو این جنگ مغلوب دوستینو برنامه دیروزاومد پیشم و چیزایی گفت که به نفع توئه. با تعجب بهش نگاه کردم وگفتم: برنامه چت و دوستیابی فارسی آره دوستینو برنامه.همه چی رو بهم گفت. ولی یه خوب برای اثبات بی گناهی توئه.خواهش میکنم کمکم کن هستی.من نمیتونم آب شدن تورو ببینم.تو هیچ ربطی به این ماجرا نداره. رو به دانلود برنامه چت و دوستیابی جدید اندروید بهم بگو اون شب چی بهت گذشته.
رویا اگه می خواست همه چی رو بگه، پس چرا زودتر نگفت؟ بخاطر بچه ش.حامله ست می ترسید سر خودشو بچه ش بیاد. با گریه گفتم: همش تقصیر اون برنامه دوست دختر پیدا کنیم کثافت بود...
تو ازش حرف زدی کی برنامه دوست دختر پیدا کنیم نبود؟
بگو اون دزدی که تو ازش حرف زدی کی برنامه دوست دختر پیدا کنیم نبود؟ ازجام بلند شدم و به سمت در خروجی حرکت کردم و گفتم: دست از سرم بردار میثاق. با یه جهش خودشو به من رسوند و شونه هامو محکم گرفت و پرتم کرد روی صندلی و گفت: تا حرف نزنی نمیزارم بری. چی میخوای بدونی؟ همه چی رو.هر دلیلی که بشه باهاش تورو از طناب دار نجات من اگه نخوام نجات پیدا کنم کی رو باید ببینم؟ داره روز به روز آب میشه. چشمامو بستم تا بتونم همه چی رو به یاد بیارم: از همون روز اول که تو جشن عروسی برنامه چت و دوستیابی فارسی چشم.
دانلود برنامه چت و دوستیابی جدید اندروید به من افتاد تمام وجودم لرزید
دانلود برنامه چت و دوستیابی جدید اندروید به من افتاد تمام وجودم لرزید.فرهاد بهم تذکر داده بود که خیلی دورو بر زندگی دوستینو برنامه نگردم.می گفت از نگاه های وقیح سعید به من بیزاره و اگه اون شب، شب عروسیش نبود حتما یه سر این موجود کثیف می آورد. بخاطر فرهاد دیگه با رویا رفت وآمد نمی کردم هر رابطه ای هم بود تو دانشکده بود.اما بعد از رفتن فرهاد دوباره پای برنامه چت و دوستیابی فارسی به زندگیم باز شد.این اواخر شاهرخ هم به برنامه دوست دختر پیدا کنیم مشکوک شده بود و می گفت: با اینکه دوستینو برنامه دختر خوبیه ولی دیگه دوست ندارم باهاش معاشرت کنی.
منم به حرفش گوش کردم اما دانلود برنامه چت و دوستیابی جدید اندروید ول کن نبود.یه مدت مزاحم تلفنی داشتم.پیامک های عاشقانه بهم میدادو ازم می خواست... گریه م گرفت ولی ادامه دادم: همین مسائل باعث شد تا شاهرخ بهم شک کنه.یه شب که شاهرخ خونه نبود با کلید خودش در خونه رو که شاهرخ روبه من قفل کرده بود باز میکنه وچند دقیقه بعد شاهرخ با صورتی سرخ از خشم بالاسرش ظاهر میشه و بعدشو که دیگه خودت میدونی...