
دلش باور کرده بود اما عقلش که از دفعه قبل ترس داشت انکار مى کرد این روز ها فقط خوابه... مادرش هم مخالفتى نداشت و قرار اولین دیدار خانوادها براى اولین جمعه گذاشته شد. شعری عاشقانه برای همسرم قرار شد فعال هیچ کس نفهمد دلش نمى خواست سر کوفتى از فامیل ها بشنود. سه بار شال سرش را عوض کرد و هیچ کدام به نظرش جالب نبود. عصبى دوباره شعر عاشقانه برای همسرم را زیر رو کرد و دست آخر شال لیموى رنگ کم رنگش را روى سرش تنظیم کرد. کمى کرم پودر زد و رژ لب مالیمى روى لب هایش، ریمل و سایه کم رنگى پشت چشمانش زد و از آینه دل کند. امشب قرار بود خانواده ى شعری عاشقانه برای همسرم فقط محض آشناى بیشتر به خانه شان بیایند، بى دلیل استرس داشت و پوست گوشه ى ناخنش را مى جوید.
شعر عاشقانه برای همسرم زهرا بلند مشکى رنگش را پوشید
شعر عاشقانه برای همسرم زهرا بلند مشکى رنگش را پوشید و سارافان لیموى رنگش را با شالش ست کرد. کمى عطر روى مچ دستش زد و از اتاقش دل کند. مامان خوب شدم عالى شدى دخترم، بیا واست اسپند بذارم دورت بگردم چشم نخورى. شعرهای عاشقانه برای همسرم دوباره شالش را دست کشید. نه بابا شعر عاشقانه برای همسرم از من خوشگل تر و جیگر تره شعر عاشقانه برای همسرم جدید اون باید اسپند ریخت.
نسرین خانوم نمایشى کنج لبش را گزید و سیب گالب دستش را به سمتش پرت کرد. اى دختره ى بى حیا خجالت بکش. شعر عاشقانه برای همسرم زهرا سیب را بین زمین و هوا گرفت و گازى ازش گرفت. دروغ مى گم مگه؟ حقیقته شعری عاشقانه برای همسرم از من سرتره همش مى ترسم دخترا بدزدنش. مادرش سرى تکان داد و خندید. نه نترس فعال که جادوى تو تسخیرش کرده. صداى زنگ آیفن از جا پراندش، آناهید سریع به سمت آیفن دوید. واى اومدن مامان چیکار کنم؟ نسرین خانوم با صداى بلند خندید. باز کن دیگه، چیکار کنم داره مگه؟
شعر عاشقی برای همسرم با استرس کنار مادر و خواهرش ایستاد
شعر عاشقی برای همسرم با استرس کنار مادر و خواهرش ایستاد تا خانواده ى شعر عاشقانه برای همسرم وارد شود. اول از همه طیبه خانوم وارد شد و پشت سرش خسرو. رها و شهرام هم کنار هم وارد شدند.
چشم آنلى دنبال شعرهای عاشقانه برای همسرم بود که آخرین نفر وارد شد. دسته گل زیبایى به دستش بود و با لبخند به سمت شعر عاشقانه برای همسرم زهرا گرفت. گلى براى تاج سرم. شعر عاشقانه برای همسرم جدید لبخند شیرینى زد و دسته گل را گرفت، شعر عاشقانه برای همسرم میان کت و شلوار مشکى رنگش از همیشه جذاب تر بود. دل آنلى براى این همه جذابیت ضعف رفت. ممنونم، خودت گلى چرا گل؟ نفرمایید بانو باغ گل باید مى آوردم. دوشا دوش آنلى به سمت پذیراى جمع و جورشان رفتند و کنار هم روى مبل ها نشستند. صداى زنگ قبل از هر حرفى توجه ى همه را جلب کرد. نسرین خانوم زود تر از همه به خودش آمد. برادر، شوهر خودم ازش خواستم بیاد. آناهید در را باز کرد و چند دقیقه بعد عمویش هم به جمعشان پیوست.
با سلام و احوال پرسى مبل کنار خسرو جاى گرفت و از شعر عاشقانه برای همسرم جدید به خاطر دیر آمدنش عذر خواهى کرد. صحبت هایشان نیم ساعتى به بحث هاى معمولى و روزمره سپرى شد. شهرام هر از گاهى زیر گوش شعرهای عاشقانه برای همسرم چیزى مى پراند و شعری عاشقانه برای همسرم هم چشم غره اى بود که نثارش مى کرد. شعر عاشقی برای همسرم این بار لبخندى به روى همه زد. بریم سراغ جوونا وقت براى صحبت هاى متفرقه زیاده. شعری عاشقانه برای شوهرم نا محسوس چشم غره اى حواله ى خسرو داد..