همسریابی آنلاین هلو - دوست یابی


ربات جدید دوست یابی برای ایرانیان

سعی کن برام، بخواه برام که دلت بلغزه چشمام به رو به رو بود اما قلبم محکم میکوبید مگر چند نفر بودن که اینطور با حرفاشون ربات جدید دوست یابی رو زیر و رو کنن

ربات جدید دوست یابی برای ایرانیان - دوست یابی


آدرس ربات جدید دوست یابی

کمی پا ب ه پاش صبحانه خوردم زیر نگاهای سنگینش آب شدم که بالاخره اون بلند شد و ربات جدید دوست یابی تلگرام میز رو جمع کردم لباسشویی هم همزمان روشن کردم و بعد از کمی جمع و جور به اتاق رفتم سوشرت شلوار طوسی کالباسی پوشیدم و از اتاق زدم بیرون. باز پای لب تاپ دیدمش گوشیم رو تو جیب گرمکن گذاشتم و نگاهش کردم: میرم اینورا یه گشتی بزنم. برگشت و نگاهم کرد و گفت: میام باهات. از پای لب تاپ بلند شد به اتاق رفت و طولی نکشید برگشت ست ورزشی مشکی به تن کرده بود دلبر شده بود حسابی اما برای ربات جدید دوست یابی تلگرام فرقی نکرده بود، خیلی زور زدم تو وجودم تکونی احساس کنم اما هیچ حسی نبود... لباش کج شد و زمزمه کرد: چیه پسندیدی؟ پشت چشمی نازک کردم و به طرف در رفتم شال نازکم رو کمی جلو کشیدم و از در بیرون زدم آفتاب تو صورتم خورد، پشت سرم بیرون اومد و در رو بست. با هم از پله ها پایین اومدیم با هم قدم زدیم حرف نمیزد سکوت و آرامش کنارش حالم رو خوب میکرد، میشه گفت واقعا مرد بود، یه مرد ایده آل برای هر زنی.

به اطراف که پر از درخت و چمن بود چشم دوختم راهم رو به طرف درخت ها کج کردم که صدای بم و مردونه اش بلند شد: ازم جدا نشو اینجا روز و شبش خطرناکه. نگاهش کردم و جوابش رو ندادم فقط جلو ر فتم و باز باهاش هم قدم شدم. اینبار دوباره ربات جدید دوست یابی تلگرام رو مهمون صدای مردونه اش کرد: گواهی پزشکی جوره. نگاهش کردم و با لبخند محوش اینطور ادامه داد: جوری تنظیمه که مشکل از منه و ما بچه دار نمیشیم از این مانع وصیت رد میشیم میمونه سه سالش... بتونی و کنار بیای باهام تو این یک هفته دلت بره برام من چاکرتم اما نخوای همونقدر که میخوامت کنار میزارمت، تحمیل کردن ربات جدید دوست یابی رو دوست ندارم اما تو رو دوست دارم پس سعی میکنم تا آخر این هفته بهت ثابتش کنم. دله که رفت ربات جدید دوست یابی همونی میشم که قراره ببینی کسی که برای تو مالیمه، برای تو خود خودشه، الکی نیست فیلمی نیست...

ربات جدید دوستیابی واتساپ همه راه هارو تجربه کردم

ربات جدید دوستیابی واتساپ همه راه هارو تجربه کردم تو رابطه ; اما رابطه باتو هرچند که محرمتم اما محدودیت داره بیشتر به دلم چسبیده به مردونگیم سازگار اومده. سعی کن برام، بخواه برام که دلت بلغزه چشمام به رو به رو بود اما قلبم محکم میکوبید مگر چند نفر بودن که اینطور با حرفاشون ربات جدید دوست یابی رو زیر و رو کنن تمام دلم رو انقلاب کنن... نفس عمیقی میکشم هوای این اطراف رو دوست داشتم تمیز و خوش بو البته بیشترش برمیگرده به ادکلن گرون قیمت با رایحه تلخ و تند جانیار... گوشیم زنگ میخوره جانیار میچرخه، باز راهی که اومدیم رو برای برگشت قدم برمیداره در حالی که میچرخم اتصال رو میزنم: سالم صدای صنم تو گوشم میپیچه: سلام آبجی، خوبی؟ خوبم ممنون کجایی؟ خونه ام چی شد معلوم شدکی برمیگردین؟ تک خنده ای کردم و گفتم: دلت تنگ شده حسابی. زمزمه اش رو میشنوم: حسابی. ادامه میدم: قرار شده تا آخر هفته برگردیم. اگر باز داستانی نشه. لرزش صداش رو خوب متوجه شدم حتی صدای افتادن چیزی: همین هفته؟ شکی کردم و قدم هام رو آهسته برداشتم: چی شد؟ خندید و برای ماست مالی گفت: هیچ.. هیچی نشد

پس ربات جدید دوست یابی متنظرم دیگه برو تا بعد ماست مالی کرد و قطع کرد. چشمام رو صفحه گوشی دو دو زد دلم آشوب شد سوم شخص دلش گرم وجود دختری بود که با او برای قدم زدن صبحگاهی آمده بود نگاهش میکند گوشی به دست ایستاده دلش قنچ میرود بیش از اندازه دلش میخواست محکم بغلش کند و بچلاندش، اما باید خوددارباشد مگر نه این که بی هیچ لمسی عاشقش شده بود دیووانه اش شده بود. قدمی به عقب برگشت رو به رویش ایستاد و دستش را دراز کرد و زیر چانه اش گذاشت، سرش را بلند کرد و زمزمه سر داد: چیه درد و درمون؟ چشمان درد و درمان پر میشود فقط زمزمه میکند: دلهره دارم خیلی... نگاهش میکند مردد است، اما د ست به کار میشود جلو میرود و به بغلش دعوتش میکند ربات جدید دوستیابی واتساپ از بغلش بیرون می آید داغ کرده، حتما دلش مانند برگ پاییزی از درخت آویزان شده. از کنارش به سرعت میگذرد آرامش میخواهد نه این همه تنش و استرس را. .. مچ دستش توسط شخصی گرفته میشود و به عقب پرت میشود باز هم بغل تلخ و تندش.... قصد دارد ربات جدید دوستیابی واتساپ را رسوا کند قصد دارد خودش دل را بلغزاند.

ربات دوست یابی تلگرام ناشناس رایگان باز میخواهد فاصله بگیرد 

ربات دوست یابی تلگرام ناشناس رایگان باز میخواهد فاصله بگیرد اما دستی محکم سرش و کمرش را اسیر کرده. می ایستد دلش آرام میگیرد، عیجب است... این خبر راکجا جار بزند ؟ در آغوش محرم ترین مردش آرام میگیرد. سرش را میبوسد عمیق دوبار سه بار... دلش میجوشد، در دل زار میزند کاش دست بردارد، آرام ولش میکند درست در تلاطم فکرش رهایش میکند بین زمین و آسمان، از او جدا میشود زل میزند به مردمک چشمش آرام میشود وقتی میبیند دیگر پر نیست و ارام گرفته. ربات دوست یابی تلگرام ناشناس رایگان میچرخد و به سرعت به طرف کلبه میرود قدم هایش از همیشه بلند تر است، از پله هابالا و وارد اتاقش میشود، در را محکم میبندد، دستش را درست بر رد بوسه های آتش گرفته میکشد آرام میگیرد و این میخواهد خفه اش کند، او از شغل وحشت ناک مرد محرمش فرار میکند، آرام گرفتن با بوسه هایش دلش را میسوزاند، ادعا میکرد نمیلغزد همه اش ادعا بود. 

مطالب مشابه


آخرین مطالب