تاوان نقش بازی کردنت, تاوان دو روییت و زجه زد: با تمام وجود ازت متنفرم لعنتی همسریابی آغاز نو کمی به خودش مسلط شد و گفت: تو همسريابي اغازي نو ای عزیزم برگرد و همسر یابی اغاز هم با آرامش در میان اشکهای بی صدایش گفت: بودم همسريابي اغازي نو بودم لعنتی ولی به محض شنیدن خبر فوت همسریابی آغاز نو, خبر نرم شدنش به دست پدرت سقط شد
همسر یابی اغاز ناله کرد
همسر یابی اغاز ناله کرد: پس توام همسریابی اغاز تو بازی کردی کاری که عوض داره, گله نداره برگرد التماست میکنم بذار جبران کنم تو هیچی رو نمیتونی جبران کنی هر جایی بری میام و پیدات میکنم پوزخند زد: تو زحمت میفتی پیدامم کنی فرقی به حالت نمیکنه این نهایت نامردیه نهایت نامردی دو روییه تو بود, همبستری اجباریت با همسریابی اغازی نو بود, پنهان کردن واقعیت بود سپس بلند خندید: خیلی دوست دارم بدونم با این آبروریزی چیکار میکنی اینکه عروست شب عروسی قالت گذاشت به اون همه مهمونی که دعوت کردی چی میخوای بگی؟
همسریابی اغاز دیگه پخش شدن
الان چند ساعتی میشه که همشون توی تالار مشغول عیش و نوشن همه اینا به جهنم با نبود تو چیکار کنم؟ همسریابی اغاز دیگه پخش شدن خبر به دام افتادن همسریابی آغاز نو آبرویی پیش بقیه ندارم به همه عالم قسمت میدم که برگردی یه خواهشی ازت دارم به محض دفن همسریابی آغاز نو براش مراسم بگیر, هر چند خیلی دیر شده ولی این کارو در حقش انجام بده هیچکس نمیدونه توام توی اون اتفاق حضور داشتی, همه فکر میکنن خبر مرگ همسریابی آغاز نو رو تازه شنیدی, پس توی مراسمش کسی متهم به سنگدلی و رذالتت نمیکنه براش مراسم بگیر همسر یابی اغاز زجه زد: التماست میکنم تمومش کن برگرد
همسر یابی اغاز برگرد
همسر یابی اغاز برگرد ماهی کوچولوی همسریابی اغازی نو یه ماهی رو هیچوقت نمیتونی به زور نگهش داری حتی اگه محکم قالب بندازی تو دهنش, فقط زخمیش میکنی, به محض اینکه قالبو از توی دهنش در بیاری, از دستت سر میخوره و میره, با قلبی زخمی, درست مثل همسریابی اغاز امیدوارم نفرینم زندگیتو نگیره و خوشبخت شی امیدوارم دیگه هیچوقت نبینمت و تماس را قطع کرد و سایت همسر یابی اغازی نو را خاموش کرد شماره پرواز را اعلام کردند از جا برخاست با دستهایش, اشکهایش را پاک کرد و با قدمهای محکم به راه افتاد همسريابي اغاز نو هم بازی قدیم چشم نگذار آنقدر دور میشوم که حتی با شمردن همه همسريابي اغاز نو هم پیدایم نمیکنی