دوباره زدم رو شونه دختره که نگام کنه و ادامه دادم: عزیزم اینا اسکلت کردن داداش بنده صد و پنجاه تا دوست دختر تو شهر خودمون داره از دیروزم که اومده اینجا یه ده تایی واسه خوشه سوا کرده بیچاره مهسا خانم که دیگه شبیه همه چی بود غیر ماه! میت سا شده بود جای مه سا!!! سایت همسریابی آستان قدس رضوی دیگه نتونست جلوی خودشو بگیره و پخی زد زیر خنده دختره که رنگش اول سفید شده بود کم کم داشت دوباره رنگش بر می گشت
رو به سایت همسریابی آستان قدس رضوی گفت
این بار رنگشو زیاد کرد و به سرخ نزدیک شد و رو به سایت همسریابی آستان قدس رضوی گفت: خیلی بی شعوری! سایت همسریابی آستان قدس رضوی دستی براش تکون داد و گفت: نه به بی شعوری تو که به پسری که با دوتا خانم اومده بیرون رسما نخ می دی! بعدم با حالت مسخره ای گفت: یه ذره عزت نفس داشته باش! دختر با حرص پاشو کوبید و راه افتاد که ادرس خانه عفاف آستان قدس رضوی پرو پرو صداش زد: مهسا جون! دختره برگشت و ادرس خانه عفاف آستان قدس رضوی دستشو به حالت تلفن گرفت کنار گوشش و بهش چشمک زد و گفت: بهم زنگ بزن! سایت همسریابی استان قدس رضوی دوباره پخی زد زیر خنده و دختره در حالی که زیر لب فحش می داد کیفشو از سر میزشون برداشت و رفت بیرون
سایت همسریابی استان قدس رضوی با خوشی به شاهکارشون نگاه می کردن
ادرس خانه عفاف آستان قدس رضوی و سایت همسریابی استان قدس رضوی با خوشی به شاهکارشون نگاه می کردن استخدام آستان قدس رضوی بعد از رفتن دختره گفت: واقعا نمایش محشری بود یعنی واسه رفقا بگم امروز چه کردم دهنشون باز می مونه! با تاسف به جفتشون نگاه کردم که سایت همسریابی استان قدس رضوی با خونسردی یه دونه زیتون زد سر چنگال و گفت: این دختره نمی دونست پسرا از دخترای سریش بدشون میاد! و به استخدام آستان قدس رضوی نگاه کرد یعنی انگار نه انگار که منم اونجام استخدام آستان قدس رضوی چنگالشو برداشت و اونم یه زیتون زد سر چنگالشو با لحن فضولی گفت: خودت به چند تا پسر شماره دادی که می دونی؟ سایت همسریابی آستان قدس رضوی دهنشو کج کرد و گفت: به تو مربوط نیست!