
نگاهم را چرخاندم و به آن طرف شیشه و هوای بارانی ثبت نام جدید سایت همسریابی بهترین همسر خیره شدم. کمتر زمانی پیش میآمد که رهگذری را در خیابان ببینم، ورود به سایت همسریابی بهترین همسر جدید دسته از افرادی که با ماشینهایشان سایت همسریابی بهترین همسر ادرس جدید آمده بودند نیز در تلاش برای بازگشت هر چه سریعتر به خانه هایشان بودند.
لب گزیدم و خیره ی قطرات باران نشسته بر روی شیشه و بخار ورود به سایت همسریابی بهترین همسر جدید بودم که ماشین از حرکت ایستاد و راننده نگاهی از درون آیینه به سایت همسریابی بهترین همسر جدید انداخت و گفت: سری تکان دادم و پس از پرداخت کرایهاش، از ماشین پیاده شدم و سایت جدید همسریابی بهترین همسر را به سرعت به دررسیدیم. منزلمان رساندم. زنگ آیفون را فشردم که در کثری از ثانیه در با صدای تیک مانندی برایم باز شد و سایت همسریابی بهترین همسر جدید داخل شدم.
سایت همسریابی بهترین همسر ادرس جدید را دیدم
از پله های پیش پایم بالا رفته و زمانی که به در ورودی نیمه باز رسیدم، سایت همسریابی بهترین همسر ادرس جدید را دیدم که با نگرانی جلوی در ایستاده است. کفشهایم را از پاهایم در اوردم و داخل شدم. سایت همسریابی بهترین همسر جدید و بدون فیلتر با نگرانی به سالن آمد و مقابل سایت همسریابی بهترین همسر جدید ایستاد.
سایت همسریابی بهترین همسر جدید و بدون فیلتر سر تا پایم را برانداز کرد و با دیدن لباسهای خیسم هینی کرد و گفت: مرگم بده! برو لباسهات رو زود عوض کن تا سرما نخوردی.
سایت همسریابی بهترین همسر جدید نیز لبش را به دندان گرفت و غرلند کنان گفت: اصالًاز این هوا بعید بود یهو همچین بارونی بگیره! توهم که چتر نبرده بودی. لعنتی!
چیزی نشده که سایت جدید همسریابی بهترین همسر!
لبخندی به رویشان زدم و سرم را تکان دادم: چیزی نشده که سایت جدید همسریابی بهترین همسر! یکم خیس شدم فقط!
زود تاکسی گرفتم و برگشتم، نگران نباشین زیاد خیس نشدم.
این را گفتم و با گامهایی سریع ادرس جدید سایت همسریابی بهترین همسر توران را به اتاقم رساندم. سایت همسریابی بهترین همسر جدید و بدون فیلتر هنوز نیامده بود. در را پشت سرم بستم و پس از تعویض لباسهایم با لباسهای راحتی خانه، تلفنم را از درون کیفم ثبت نام جدید سایت همسریابی بهترین همسر کشیدم و پشت میزم نشستم. رسیدم خونه! تو کجایی؟ پانزده دقیقهای از زمان ارسال پیامم گذشته بود که پاسخ داد: شکر!