با صدای لونیا باالخره به خودم اومدم.
-همگی آماده این؟
نگاهی به بقیه انداختم که کوله هاشون رو کولشون بود و آماده بودن. من هم سریع کوله م رو از کنار تانا برداشتم و کولم انداختم. همه با هم گفتن: -بله. من هم دهن باز کردم بگم بله که بقیه حلقه اشون رو بستن.
نیروهای ابر سایت همسریابی خاتون میشه
بیشعورها! من هم کالً خفه شدم. لونیا: خوبه. خب، این سفر خیلی مهمه. در این سفر شما باید یکی از اشیایی رو که باعث برگردوندن نیروهای ابر سایت همسریابی خاتون میشه، پیدا کنین.
در راه قطعاً موانعی وجود دارن که باید ازشون رد بشین، خطرناکن؛ پس باید حواستون رو جمع کنین. و مهمترین عامل، حواستون به ابر سایت همسریابی خاتون ۸۱ باشه. همه بهم نگاه کردن و لونیا ادامه داد: -شما همه تون نیروهای خودتون رو دارین؛ اما هنوز سایت همسریابی خاتون 81 نیروهاش رو به دست نیاورده؛ پس حتماً حواستون بهش باشه که بالیی سرش نیاد. هیوال ها، موجودات خطرناک و حتی دشمنانمون از جمله دانگر و لونا، در کمین نشستن؛ پس باید خیلی احتیاط داشته باشین. مکث کرد و گفت: -به غار شیطان برین و حلقه ی خورشید رو بردارین، بعد برگردین به سرزمین پایِر تا زورا اولین نیروهای سایت همسریابی خاتون 81 رو، به کمک اون حلقه بهش بده. اون وقت سایت همسریابی خاتون تا حدودی سایت همسریابی خاتون الجزء الثالث میشه. وقتی این کار انجام شد، میرین به سرزمین تاریکان تا آویز مهتاب رو به دست بیارین و بعد دوباره برمیگردین تا زورا دومین نیروها رو به سایت همسریابی خاتون 81 بده. سپس میرین به زمین تا کریستال رو پیدا کنین. منطقه ای رو که دقیقاً کریستال قرار داره، بعد میگم.
با کریستال برمیگردین، جشن برگزار میکنیم و طلسم رو اجرا و درنهایت ابر سایت همسریابی خاتون ۸۱ ما تبدیل به یه ابر سایت همسریابی خاتون ۸۱ واقعی و سایت همسریابی خاتون الجزء الثالث میشه.
سکوت کرد و آنیا پرسید: -بعدش چی؟ لونیا جواب داد: -بعدش همهمون میریم به پنج سرزمین اصلی تا با حکمرانان اونجا اتحاد برقرار کنیم. این باعث میشه نیرومون هزاران برابر بشه و در برابر دانگر سایت همسریابی خاتون الجزء الثالث بشیم. اون موقعست که علیه دانگر و لونا اقدام میکنیم. یعنی عجب نقش های! زورا: حاال زودتر حرکت کنین. از جام پریدم و جلوتر رفتم و گفتم: -با پای پیاده؟
ما سایت همسریابی خاتون ۸۱ هستیم
همه نگاهم کردن و هانا رو بهم گفت: -ما سایت همسریابی خاتون ۸۱ هستیم؛ پاهامون نه خسته میشه، نه از کار میافته. -آهان اون وقت من بدبخت چی؟ من که هنوز یه سایت همسریابی خاتون کامل نشدم. همه انگار تازه این نکته به ذهنشون رسیده، سکوت کردن و تو فکر رفتن. هِه، عقل نخودی ها! پوف! دامون گفت: -این مسئله ای نیست که مهم باشه، ما میتونیم تو راه استراحت کنیم؛