نمیدونی چقدر دلتنگت بودم نمیدونی چقدر واسه چشات واسه حرف زدنت دلتنگ بودم.ممنون که موندی قلبم. ..ممنون که تنهام نزاشتی نفسم. اگه منتظرم بودی پس چرا رفتی... چرا به هوش اومدم نبودی...میدونی وقتی به هوش اومدم چی سرم اومد. همه اومدن دیدنم فقط تو...تو نبودی..سایت صیغه یابی عاشقون گریه میکردو منم طاقت دیدن اشکاشو نداشتم .من فقط تورو صدا میزدم...اون موقع دلم. ..تو..رو میخواست. بابغض وگریه حرف میزد آخه تو همه....کس منی آریا.. اینجوری میمیرم تند وتند دست میکشیدم رو چشاش تا اشکاشو پاک کنم.منم ببخشید قلبم توضیح میدم به جون سایت همسریابی عاشقون بودم غلط کردم بسه گریه نکن با اشکاش اشک ریختم. ..حق داشت اینطوری فکر بکنه. ..
پیشونیمو گذاشتم رو پیشونیش سایت همسریابی دائم باش جونم
پیشونیمو گذاشتم رو پیشونیش سایت همسریابی دائم باش جونم...آروم. ..واست توضیح میدم.. نفسم...منم بی تو میمیرم....اشک نمیریخت اما هق هقش قلبمو ریش ریش میکرد...طاقت شنیدن هق هقشو نداشتم پس واسه نشنیدنش با چشمام که ان سنگین شده بودن و به زور با نگه شون داشتم گفتم آری سایت همسریابی دائم باش...واسه اون کافیه نفسم بالا نمیاد. سرشو پس کشید و ازم فاصله گرفت.
سرشو گذاشت روبالشت انگار کتفش درد گرفت نمیتونم دل تنگتم سایت همسریابی عاشقون خیلی.ونمیخواست من بدونم. چون لبشو با دندون گذیدو چشماشو محکم فشار داد. دست پاچه شدم میترسیدم سایت همسریابی عاشقون دوباره چیزیش بشه سایت صیغه یابی عاشقون درد داریی؟ با توام قلبم... با سر تایید کرد که ینی آره با عجله به سمت در رفتمو به پرستاری که پشت کامپیوتر نشسته بود گفتم واونم اومد بعد از بررسی.
انقدر نگران نباشید درد کتفشونه یه مسکن میزنم شیدایی میشه
گفت انقدر نگران نباشید درد کتفشونه یه مسکن میزنم شیدایی میشه. پرستار لبخندی زدو گفت چشم الان میام ورفت بیرون از تورو عجله کنید خانمم درد داره.. اتاق و بعد چند لحظه برگشت و یه آمپول مسکن وارد انژکتی که تو دست سایت همسریابی عاشقون بود کرد... و رو به من گفت: نگران نباشین شیدایی میشن. و بعد رفت بیرون از اتاق... کنار سایت صیغه یابی عاشقون نشستمو. با دست موهاشو نوازش کردم...میخواستم هواسشو پرت کنم. آنی باصدای پراز درد که دلمو آزار میداد گفت. . من به فدای این لحن حرف زدنت خانمی.