تا وقتی که سپیده صبح را دیدم منتظرش بودم عین دیوانه های خوش باور منتظر بودم که بیاید... کارهای ترخیصم را انجام دادند و بازاریابی شبکه ای ازدواج موقت کمک کرد لباس هایم را بپوشم و تا آن زمان شبکه ازدواج موقت هم رسید روی موهای بیرون زده از شالم را بوسید و تا کنار ماشین دستش از دستم جدا نشد ردیف رو به روی ماشین ها یک ماشین شاسی بلند مشکی نظرم را جلب کرد و من نگاهم میخ شد...
شبکه اجتماعی ازدواج موقت گفتم
از تصمیم خبر داشتم و رو به شبکه اجتماعی ازدواج موقت گفتم: شبکه ازدواج موقت جان منو برسون خونه خودم از اینه وسط نگاهم کرد و رویا صدای اعتراضش بلند شد هرچه گفت اهمیت ندادم و زانیار هم مرا به خانه ام رساند.. . بازاریابی شبکه ای ازدواج موقت لباسهای کثیفم را توی لباسشویی انداخت و شبکه اجتماعی ازدواج موقت کاناپه سالن پایین را اماده کرد تا همانجا استراحت کنم جلوی میز ارایشم نشسته بودم و نگاهش به صورت بی رمق من بود نمی خوای بگی کیه؟
دونستنش چه دردی از تو دوا میکنه ؟ به سمت کمد لباس هایم رفت و چند دست لباس مردانه گوشه کمدم حرصش را دراورد درب کمدم را به هم کوبید و به سمتم امد و با تمام دلخوری اش لباس هایم راتنم کرد و مثل اینکه دیدنم بدتر خونش را به جوش اورد که صدایش بالا رفت و گفت: اون شبایی که با توئه همه چی تموم خوش بود رو یادش رفته؟
شبکه های مجازی ازدواج موقت نیومده
اره حتما یادش رفته که دیشب تا شبکه های مجازی ازدواج موقت نیومده یه تک پا تو رو ببینه.. . چند ماهه فهمیدم، این حس لعنتی بهم میگه تو با یکی هستی.. . هربار پرسیدم طفره ؟ من خودم بهت می گفتم رفتی، مگه من و شبکه ازدواج موقت چیکارت میکردیم احمق که تنها نمون، یه نفرو داشته باش اما یکی که سرش به تنش بیارزه صدای بلندش شبکه های مجازی ازدواج موقت را بالا کشاند، در چهارچوب اتاق ایستاد و چشمش به تخت دو نفره ام، مشت کرده بود و می دانستم دردش چیست...
پا پس کشیده بود اینها بود که شبکه های مجازی ازدواج موقت را عذاب میداد شبکه اجتماعی ازدواج موقت یکم اروم تر هلن گناهی نداره که با این حالش سرش داد و بیداد میکنی رویا دارم می سوزم زانیار، دارم اتیش میگیرم.. . اون کیه اخه ؟ یعنی اونقدر ن من حقش خیلی بیشتر از هلنو دوست نداره که رخ نشون نمیده ؟ هل ایناست...
اصال نمیدونم سرش به تنش می ارزه یا نه! می ارزه.. . با تمام بغضم گفتم: خیلی هم سرش تنش به می ارزه شبکه ازدواج موقت اخم کرده بود و رویا داد زد خب بگو کیه.. . و من هق زدم نمی تونم بازاریابی شبکه ای ازدواج موقت نمی تونم رویا قدمی جلو گذاشت، چانه ام را بالا داد و گفت: فقط یه چیزی رو بهم بگو... بگو چرا قرص نخوردی؟ سوالش خیلی غیرمنتظره بود اشک هایم ریخت و لب زدم نمیدونم.. . رویا من حتی اینم نمیدونم صدایم ته ته درماندگی بود و او چشم روی هم فشرد و شبکه های مجازی ازدواج موقت دستم را گرفت بلندم کرد و مرا با احتیاط از پله ها پایین برد، روی کاناپه خواباند و بعد از چند دقیقه ماگ شیر گرم را به دستم داد همشو بخور صدای باز شدن درب حیاط امد! شبکه اجتماعی ازدواج موقت پرده را کنار زد و من نفسم در سینه حبس شد. .. خودش بود. .. ماشینش را به داخل راند و درب حیاط پشت سرش بسته شد پله ها را دوتا یکی بازاریابی شبکه ای ازدواج موقت امد قطعا می دانست