همسریابی آنلاین هلو - سایت ازدواج


شلوغترین سایت ازدواج در استان هرمزگان کدام است؟

ازدواج در استان هرمزگان گفت:  این چش شده؟ و خواست بلند شود و به طرفم بیاد که سایت ازدواج در استان هرمزگان نذاشت و خودش به طرفم اومد و همانطور که من رو داشت

شلوغترین سایت ازدواج در استان هرمزگان کدام است؟ - سایت ازدواج


سایت ازدواج در استان هرمزگان

ساعت یه ربع مونده بود به دوازده که موبایل سایت همسریابی در استان هرمزگان زنگ خورد و سایت همسریابی در استان هرمزگان خوش خوشانش شد.

بعد جواب دادن به موبایلش به پشت خطش گفت:  عه رسیدی؟ باشه... بیا بالا. دستم مشت شد و دلم پر غم شد.

سایت بهترین همسر!

خواست به سمت در بره که بلند شدم و همان طور که نمیخواستم صدام بلرزه با تمام شجاعتی که داشتم گفتم:  سایت بهترین همسر! به سمتم نگاه کرد و سایت ازدواج در استان هرمزگان زل زدیم به هم خواست بی توجه بهم بره و در رو باز کنه که چند قطره اشک لجبازانه از چشمانم پایین ریختن، بخاطر بچه هایی که هنوز به دنیا نیامده حسشون میکردم واز الان ذوق داشتم، واسه مامان گفتناشون. من نتونستم نسبت بهشون بی تفاوت باشم، نتونستم. این بار محکمتر صداش کردم و گفتم:  نمیدونم جون کی واست عزیزه که قسمت بدم این کار رو با من نکن. من نمیتونم از بچه هام بگذرم و ببینم یکی دیگه دستاشون رو میگیره نمیتونم!

ولی سایت بهترین همسر مغرورانه نگاهش رو ازم گرفت و بازم چند قدم به سمت در رفت که این بار داغونتر ادامه دادم:  سایت بهترین همسر حائری یه بار به حرفم گوش کن و نکن منم امروز اسم امید رو این جا چال میکنم، قسم میخورم. ولی مرکز صیغه در بندرعباس بدون توجه بهم ازم گذشت و به طرف در رفت. قطره های اشکم حتی مجال نمیدادن پاکشون کنم و با لجبازی تمام صورتم رو پر میکردند. وقتی مرکز صیغه در بندرعباس در رو باز کرد منتظر قیافه کوچیک نازلی بودم ولی به جاش آیهان با لبخندی که تمام صورتش رو پوشانده بود با خوشحالی روصورت مرکز صیغه در بندرعباس زل زده بود که من بهت زده شدم.

دهنم هی باز و بسته میشد و نمیدانستم چی بگم. آیهان وقتی من رو دید با لودگی گفت:  دهنت رو ببند حوری الان مگس بره توش!

و به سمتم اومد و خواست با پررویی بغلم کند که سایت شیدایی اخطار گونه گفت:  هوی کجا؟آیهان با پررویی گفت:  من میخوام به نیت رویا بغلش کنم داداش نیت کردم!  غلط کردی، بیا برو اون ور ببینم!

آیهان این بار سمت سایت شیدایی رفت و بغلش کرد و همان طور که مصمم بود ببوستش و کانال صیغه در بندرعباس مانع میشد گفت:  نوکرتم  قربونت بشم خودت که میدونی من رویا رو ببینم دیگه خودم یادم میره چه برسه به قولم!

کانال صیغه در بندرعباس آیهان رو از خودش جدا کرد و به زور روی مبل نشوندش و گفت:  آیهان پرتت میکنم بیرون ها مثل آدم رفتار کن!

آیهان هی پشت سر هم میگفت:  چشم، چشم. من رو که وسط پذیرایی انگار برق گرفته بود فقط نگاه میکردم، سایت ازدواج در استان هرمزگان چی رو خواست ثابت کنه، اینکه من نمیتونم بذارم برم؟

واکنشی نشون نمیدم رو به سایت ازدواج در استان هرمزگان

آیهان وقتی دید هیچ واکنشی نشون نمیدم رو به سایت ازدواج در استان هرمزگان گفت:  این چش شده؟ و خواست بلند شود و به طرفم بیاد که سایت ازدواج در استان هرمزگان نذاشت وخودش به طرفم اومد و همانطور که من رو داشت به سمت مبل هدایت میکرد گفت:  نمیتونی از این بچه ها و این خونه بگذری، یه روزم نمیتونی از من بگذری. باز این درصد اعتماد بنفسش بالا رفت. با حرص خواستم هلش بدم که اصلا تکونم نخورد و من با عصبانیت به طرف اتاقم رفتم. صدای آیهان رو میشنیدم که میگفت:  حوری واقعا چش شده؟ مریضه؟ شادی چیزی گفته؟ راستی بچه جنسیتش چیِ؟ صدای سایت همسریابی در استان هرمزگان که گفت:  دوقلو. و "یا حوری" گفتن آیهان و بعدم قهقه هاش. با ذوق هی از سایت همسریابی در استان هرمزگان میپرسید  واقعا دوقلو؟ دوتا پسر یا دوتا دختر؟

مطالب مشابه


آخرین مطالب