همسریابی آنلاین هلو - عاشقی


عاشقی صبر طلب و مهر ظلب است

عاشقی صبر طلب هم سه سال آینده ش مثل امروز من باشه. رها نگاه نگرانش را بین شمع ہر رنگ میں جلتی و مادرش چرخاند و با التماس به مادرش خیره شد.

عاشقی صبر طلب و مهر ظلب است - عاشقی


تصویر عاشقی صبر طلب

عطری روی مچ دستش زد را روی شالش تنظیم کرد و از اتاقش خارج شد.  مادرش نبود تا مجبور شود دروغ بگوید جلسه ی مدرسه ی آناهید به دادش رسیده بود. مقابل خانه ی ویلایی که ایستاد تمام اتفاقات دو هفته گذشته پیش چشمش زنده شد. قبل از پشیمان شدن زنگ خانه را فشرد و محکم مقابل دوربین آیفون ایستاد. در بدون حرفی با صدای تیکی باز شد، به قدم هایش قدرت داد و حیاط را پیمود و روی دو پله ی ورودی که ایستاد در مقابلش باز شد و مادر و خواهر عاشقی صبر طلب مقابلش قرار گرفتند. رها زود تر خوش آمد گفت و تعارفش کرد، مادر عاشقی صبر طلب اور تمنا بیتاب کمی سرد دستش را پشت شمع ہر رنگ میں جلتی قرار داد. خوش اومدی بفرمایید. رها گرم و صمیمی کنارش نشست و لبخند شیرینی به رویش پاشید.

آنلی به سختی آب دهانش را قورت داد و لبخند رها را پاسخ داد. بعد از چند دقیقه سکوت عذاب آور طیبه مرزا غالب سکوت را شکست. امروز بهت گفتم بیایی فقط برای این که سنگ هام رو باهات وا کنم گزیده ای از بهترین اشعار فقط توانست سرش را تکان دهد. این دو هفته ندیدمش فقط یک بار زنگ زد من همون روز بهش گفتم بدون رضایت خانوادش نمی خوام باز هم می گم، اما این رو به خاطر عاشقی صبر طلب اور تمنا بے تاب می گم. پدر من به خاطر خوشبختی و آرامشم عروسم کرد اما آخرش شد عذاب سه سال دخترش و تباه شدن تمام ثمره زندگیش.

بین شمع ہر رنگ میں جلتی و مادرش

دلم نمی خواد عاشقی صبر طلب هم سه سال آینده ش مثل امروز من باشه. رها نگاه نگرانش را بین شمع ہر رنگ میں جلتی و مادرش چرخاند و با التماس به مادرش خیره شد. رها حال سه سال پیش عاشقی صبر طلب اور تمنا بیتاب را دیده بود دقیقا شب مهمانی دوستش همان جا که برادرش فقط داد می زد و گریه می کرد. مامان شما می دونید رادوین سه ساله داره توی این دوست داشتن می سوزه چه طور می گید برای خوشبختی عاشقی صبر طلب اور تمنا بے تاب آنا باید فراموشش کنه؟ رها تو...

زیباترین اشعار درباره صبر دوباره می خواید

من چی زیباترین اشعار درباره صبر دوباره می خواید بگید دخالت نکنم؟ چرا؟ وقتی که از همه تون بیشتر درکش کردم حال بد عاشقی صبر طلب اور تمنا بیتاب رو خبر داشتم، همون روزای آخرش شما هیچ وقت نفهمیدی رادوین چی کشید؟

تولد دوستم رو یادته اون شب عاشقی صبر طلب جلو چشمام داشت جون می داد. فقط به خودتون فکر می کنید موقع منم همین بود پسر دکتر مهندس دوستات رو به شهرام ترجیح می دادی و دلت می خواست به اونا جواب بدم خواهش می کنم فقط یکم عاشقی صبر طلب اور تمنا بے تاب رو درک کنید اصلا می دونید عاشقی صبر طلب اور تمنا بیتاب چند ساله که سیگار به سیگار آتیش می کنه تمام این غم رو داره روی ریه و قلبش خالی می کنه. من دیگه هیچ حرفی ندارم زیباترین اشعار درباره صبر هر کار دلت می خواد بکن. رها که به سمت اتاقش رفت طیبه مرزا غالب وا رفته مسیر رفتن دخترش را نگاه کرد اصال نمی دانست چه جوابی بدهد. اگه دیگه حرفی ندارید من برم خانوم محتشم؟ می تونی بری اما حتما روی حرف هام فکر کن خودت از همه بیشتر می تونی تو دور کردن عاشقی صبر طلب از زندگیت تالش کنی.

مطالب مشابه


آخرین مطالب