بدون نگاه گرفتن از عاشقی پر اشعار و بیخیال نسبت به حرفهای لفظ عاشقی پر اشعار گفت: بذارین یک دور دیگه همه چی و بگم! ببینین نهال خانم.... عاشقی پر اشعار حرفش را قطع کرد. راحت باشین لطفًا! سنگینی نگاه غضبآلود لفظ عاشقی پر اشعار را روی خودش احساس کرد. پای راستش را روی پای چپش انداخت. شما و نیاوش هیچی نمیدونین از اینکه درگذشته پدر و مادرتون کی بودن و پدرخوندهتون هم چیزی نگفته.
یعنی علنا هیچ مدرکی ندارین. نه عکسی نه خاطره ای نه هیچی!
عاشق رسول پر اشعار نمیتوانست جلوی فواد را بگیرد.
شما دو نفر هیچ پرونده ای نه تو پرورشگاه دارین نه تو بهزیستی درسته؟ با ناامیدی نگاهش کرد و سرش را به معنای آره تکان داد. عاشق رسول پر اشعار نمیتوانست جلوی فواد را بگیرد. بنابراین سکوت پیشه کرده بود. فواد دستی به سرش کشید و گفت: این اتفاقات برمیگرده به چندسال قبل؟ حدود بیست و یک سال پیش! فواد ناباورانه گفت: بیست و یک سال پیش؟
کار خیلی سختیه! اینکه دو نفر و پیدا کنیم. نه اسمی نه فامیلی نه عکسی...
لفظ عاشقی پر اشعار که تا الان ساکت بود
چرا از آقا نیما نمیپرسین؟ لفظ عاشقی پر اشعار که تا الان ساکت بود گفت: اگه نیما چیزی به غم عاشقی پر اشعار میگفت از من و تو کمک نمیخواست. پس از زدن این حرف، از پشت میز بلند شد. فواد نگاهی به عاشقی پر اشعار انداخت و گفت: پیدا کردن دونفر بدون هیچ مدرکی در کل غیرممکنه! میدانست کاری از دستشان بر نمیآید. ناامیدانه به لفظ عاشقی پر اشعار نگاه کرد که او به جای فواد ادامه داد.
ولی میتونیم سوابقشون رو در بیاریم. حتما یک پرونده ی پزشکیای چیزی دارن تو بیمارستان!
بلاخره هم غم عاشقی پر اشعار و هم نیاوش تو یک بیمارستانی به دنیا اومدن.
مریض شدن، واکسن زدن.... عاشق رسول پر اشعار به عقل ونداد شک کرد.
نمیخواست بخاطر چند شک و گمان باورهای عاشقی پر اشعار باهم بریزد
نمیخواست بخاطر چند شک و گمان باورهای عاشقی پر اشعار باهم بریزد بنابراین ترجیح داده بود. فکر غم عاشقی پر اشعار را به سوی دیگر ببرد. چی میگی لفظ عاشق پر اشعار؟ کدوم بیمارستان مشخصات بچههایی که بیست و چهار_پنج سال پیش و بیست و یک سال پیش به دنیا اومدن و نگه میداره؟ غم عاشقی پر اشعار
گردنش در میان لفظ عاشق پر اشعار و فواد در گردش بود.
حرف لفظ عاشق پر اشعار غیرممکن بود؛ ولی چارهای نداشت. عاشق رسول پر اشعار اخم کرد.