
دست های گرم امیر رو روی دست های خودم که سرد بود رو حس کردم این قدر دست هام سرد بود که لحظه ای امیر با تعجب بهم نگاه کرد و بعد هم سری از روی کلفگی تکون داد. رای صادر شد رای اعدام کاوه! ولی من از این رای اصل ا خوشحال نشدم. هیچ وقت فکر نمی کردم از این رای که عکس عاشقانه متن دار خاص دخترونه قصاص بشه راضی نباشم! دلم گرفت.. . ختم جلسه با صدای چکش به خودم اومدم. در جلسه غوغایی عکس عاشقانه متن دار خاص بود که تمومی نداشت، حضار یکی پس از دیگری سالن رو ترک می کردن، اما نگاه من فقط روی برادرم بود آره برادرم آرین، عکس های متن دار عاشقانه خاص آریا منش که حالا شده کاوه کی مرام! کی فکرشو می کرد روزی برسه که من کاوه رو به چشم برادرم نگاه کنم؟
که دلم برای حال این لحظه اش بسوزه؟ سرم گیج می رفت و نمی تونستم به خوبی راه برم امیر دستم رو گرفت و بلندم کرد. با پاهای سنگین که روی زمین می کشیدم به سمت در رفتم. محیط اون جا برام خفقان آور بود، نمی تونستم هوا رو ببلعم نفس کم آورده بودم و این اشک هام بود که یاریم میکرد. با پاهایی که انگار وزنه ی سنگینی ازش آویخته شده بود، در راهرو دادگاه قدم برمی داشتم و تموم امیدم نیم ساعت بعد بود که عکس عاشقانه متن دار خاص رو می دیدم. توی طول مسیر هیچ حرفی بینمون زده نشد و هر سه در سکوت کامل به سر می بردیم.
عکس عاشقانه متن دار دونفره خاص و برادر و خواهر شوهرم ایستادم
با رسیدنمون به بیمارستان بدون وقفه در ماشین رو باز کردم و مانند پرنده ای که از قفس آزاد شده از ماشین خارج شدم، در طول راه با دیدن مامان فرزانه و عکس عاشقانه متن دار دونفره خاص و برادر و خواهر شوهرم ایستادم و بعد عکس های متن دار عاشقانه خاص از احوال پرسی مختصری که کردیم با هم، هم قدم شدیم. به بخش آی سی یو icu رسیدیم هنوز وارد راهرو منتهی به اتاق عکس عاشقانه متن دار خاص نشده بودیم، که صدای گوش خراشی که مثل فیلم ها یادآوری می کرد مرگ کسی نزدیکه و ممکنه بازگشتی نداشته باشه به گوش رسید. کسی فریاد زد: دکتر مریض رفت. با غم و دلسوزی به هم نگاه کردیم و عکس پروفایل عاشقانه متن دار خاص فرزانه گفت: رحم کنه و به خانوادش صبربده، هرکی هست. همون لحظه هجوم چند پرستار و دکتر سفید پوش به داخل راهرو انجام گرفت، و پشت سرش دو نفر دیگه بودن که دستگاه شوک رو هل میدادن. جلوتر از همه قدم برداشتم، سرک کشیدم که ببینم به طرف کدوم اتاق میرن که با دیدن در باز اتاق عکس پروفایل عاشقانه متن دار خاص جیغ زدم: یا . ..
عکس عاشقانه متن دار خاصی. .. امیر با داد من به سمتم اومد و با دیدن اتاق عکس عاشقانه متن دار خاص دستاش در کنارش جا گرفت و رنگش پرید هجوم بردم سمت اتاقش، صدایی در ذهنم هشدار میداد و ناقوس مرگ در سالن طنین انداز شده بود. پرستاری اومد و مارو هل داد به عقب و با نگرانی گفت: برید این جا نمونید برید. ..
چجوری از ما که تمام وجودمون روی اون تخت جون می داد می خواستن که بریم؟! . مامان فرزانه با گریه عکس عاشقانه متن دار دونفره خاص می کرد، ولی من مسخ شده دست پرستار ها رو با شدت کنار زدم، حتما اشتباه شده بود.
عکس عاشقانه جدید خاص متن دار نبود
شاید اتاقش رو عوض کردن، شاید اصل عکس عاشقانه جدید خاص متن دار نبود! با دیدن عکس پروفایل عاشقانه متن دار خاص که داشتن دستگاه شوک رو بهش وصل میکردن نفسم گرفت، انگار هوای اونجا برام طاقت فرسا بود. دستگاه روی قفسه سینه اش قرار گرفت و بدنش به بالا کشیده شد. نگاهم رو خط ممتد دستگاه ثابت موند و این خط برام آزار دهنده بود. بی اختیار فریاد زدم برای برگشتن مرد خونم برای وجودم: عکس های متن دار عاشقانه خاص برگرد. .. بریم خونه، هرچند سرد ولی خونه مون که هست، خشک و بی روحه و پذیرای وجود گرمته بمون. .. حس می کردم صدای ترک ها و زخم هایی که پی در پی به وجودم می نشست رو می شنوم.
مرد سفید پوشی به طرفم نگاهی انداخت حسان بود، با اخمی که چاشنی صورتش بود با تشر گفت: کی ایشون رو راه داده اینجا؟ در رو ببندید. در بسته و پاهای من شکست، پرت شدم روی زمین پرستاری به سمتم اومد و گفت: خانوم اینجا نشینین خانوم؟ حالتون خوبه؟. .. عکس عاشقانه متن دار خاصه حرف می زد و من فقط تکون خوردن لبهاش رو می دیدم و تنها یک چیزی رو می خواستم که عکس عاشقانه جدید خاص متن دار باید برگرده! تنها چیزی که به لب آوردم این بود: برش گردونین وجودم رو از شما می خوام! - بلند شین خانوم