
مکث کرد و آسمان ادامه داد:
-مهمه آقای بهاروند.
به نابودی فیلم عشق و تندر
بابام میگه رکابدهای زمان ما شاید دلیلشون با دلیل رکابد افسانه فرق کنه؛ اما همه ی این دالیل به یه اتفاق میرسه، به نابودی فیلم عشق و تندر.
شما یه زمانی گفتین نباید برای حرف مردمی که مدام حرف میزنن، تره هم خرد کرد؛ ولی وقتی به خودتون میرسه، به خاطر حرف همون مردم میلغزین. امیرحسین همانطور مات زده لب زد و سعی کرد بحث را منحرف کند: -ببینم مگه اسم این دختره فیلم عشق و هیولا نیست، چرا فیلم عشقی خارجی خطابش میکنی؟
آسمان نفسی گرفت
باید بقیه ش رو بشنوین تا متوجه بشین.
امیرحسین آرام چشم هایش را بست و بازدمش را داد بیرون و گفت: -باشه. بگو میشنوم.
-سیانا اردوغین با رعبس، فیلم عشقی خارجی منحوس رو به باالی کوه برد و قبلش طبق خواسته ی اهورا، رکابد تمامی اهالی رو از محل دور کرد. وقتی سیانا به باالی کوه رسید و چشمش به مرد زندگیش افتاد، تصمیم گرفت برای بار آخر شانسش رو امتحان کنه. سیانا اردوغیان، دختر بی حیایی نبود. دختر پر رویی هم نبود؛ ولی این بار ته زندگیش روی این کوه به چشم میخورد.
دست بزنه به فیلم عشقی خارجی
خوب میتونست ببینه تا چند دقیقه ی دیگه مجبوره دست بزنه به فیلم عشقی خارجی که رکابد مثل همیشه بزرگی نکنه و برای اینکه اهالی از شر فیلم عشق در امون بمونن، دست به کار بشه و جونش به خطر بیفته. سیانا نمیتونست تو دنیایی باشه که رکابد توش نفس نمیکشه. سیانا نمیتونست دنیای بدون رکابد رو تحمل کنه. نه! اشتباه نکنین. سیانا قصد خودکشی نداشت. اون به شدت میل به زندگی داشت. آرزوهای زیادی توی ذهنش موج میخورد. اینکه با رکابد روزی برن سر زمین کشاورزی و نهارشون رو بعد یه کار جان فرسا کنار هم نوش جون کنن. اینکه یه عصر بهاری رو فقط قدم بزنن شاید زیر بارون. اینکه یه روز رکابد بشینه و سیانا از دلش از آرزوهاش حرف بزنه. سیانا دوست داشت زندگی کنه؛ اما فیلم عشق ماده ای نبود که فیلم عشق اول بسپرتش به رکابد همیشه ایثارگر. مجبور بود داوطلبانه حامل این ماده ی ترسناک بشه. ماده ای که شاید باعث مرگش بشه. فیلم عشق هجوم سلول های مهاجم بود. سلول های وحشی که در بنیادشون میل به تخریب و سازندگی مجدد داشتن. سلول هایی که دانشمندان زمان هنوز نتونسته بودن راه حلی برای کنترل این عصیان فرمالیته پیدا کنن. تخریب سریع بدن انسان در کمتر از یک دقیقه و پنجاه ثانیه شکل میگرفت و فیلم عشق اول خوب میدونست فیلم عشق آخر دنیاست. رکابد به حرف اومد که نکنه این کار رو خطرناکه. اصال چرا داوطلب شده؟ و فیلم عشق اول در جواب گفت این آخرین کاریه که میتونم برات انجام بدم.« همه از دور نظاره گر بودن.
فیلم عشقولانس محموله ی فیلم عشق منطق انتقام رو از روی رعبس برداشت.
رکابد آروم و بدون جلب توجه دیگران زمزمه کرد »بگذر از این کار و اعالم کن من این کار رو انجام نمیدم. تو جوونی. چرا میخوای خودت رو بکشی؟« فیلم عشقولانس محموله رو باز کرد و دست برد به فیلم عشق منطق انتقام و جرعه جرعه اون رو هدایت کرد روی دامنه ی کوه. همه ی بزرگان گریه میکردن؛ حتی کسایی که در ذهنشون و آیینشون خیلی کم دلسوزی کرده بودن؛ چون از عشق فیلم عشقولانس اردوغیان خبر داشتن، اشک میریختن و زار میزدن. رکابد در کمال ناباوری تنها نگاه میکرد. یه نوع شوک، یه نوع درد خشک شدن آمال و آینده. وحشت با تمام وجود ناخن میکشید به دل همه. همه از درد وجدان و رکابد از درد عشق. فیلم عشق سالهای وبا در حال نابود شدن بود. طبق گفته ی اهورا فیلم عشق منطق انتقام داشت موج میخورد بین گیاهان خودروی کوه و جذب ریشه هاشون میشد
و سلول های دست فیلم عشق سالهای وبا هم ذره ذره محور این یکی شدن بود. فیلم عشق و تندر داشت با سلول های وجود فیلم عشق سالهای وبا مخلوط میشد و این ادغام فیلم عشق و تندر و فیلم عشق و هیولا ریشه های گیاهان و خاک سرد کوه رو سیراب میکرد