
من همه ی حرفام رو گفتم قربون قد و بالات، امشب قرار مدارو میذارم، باز نگی جلسه داشتم و کارخونه زبونم الان آتیش گرفته و پسر مهندس فلونی مریض خونه ستا؛ من منتظرم. بلیط هواپیما تهران کیش رفت و برگشت میشنوی؟
دارم باهات اتمام حجت میکنم. امشب رأس ساعت هفت؛ نه یه دقیقه اینورتر، نه یه دقیقه اونورتر اینجایی. تماس که قطع شد فکر کرد خوب الان دقیقاً کجا ایستاده است و اینجا کجاست و چه کار میخواست بکند؟ اصوالا هر زمان که خاله صیاد، یادش میافتاد که از پسرهای خواهر کوچکش فقط بلیط هواپیما تهران کیش ایران است و دستش به بلیط هواپیما از تهران به کیش ارزان نمیرسد، انرژیش به سانِ انرژی خورشیدی از کاله که ای هسته ایِ زبان و دلش خارج میشد و هیچکس جلودارش نبود جز اصغر آقای بیامرز که آن هم... مطهری خیلی شلوغ بود. خیابان ها لغزنده و ناجور؛ طوری که پا رویش میگذاشتی با مخ زمین میخوردی. مهران شیشه را پایین کشید. -بلیط هواپیما تهران کیش، بذار پیاده بشیم با مترو بریم؛ چرخای بلیط هواپیما تهران کیش رفت و برگشت داره بندری میره؛ یه وقت نکوبونیم یه جایی. بلیط هواپیما تهران کیش فرمان را به سمت چپ چرخاند.
بلیط هواپیما تهران کیش لحظه آخری چشمش رفت
بلیط هواپیما تهران کیش لحظه آخری چشمش رفت تا آینه ی بغل. مطهری را پیچید داخل مولوی؛ ترافیک لعنتی پایان نداشت و پشت هر چراغ قرمزی که میرسیدند راه رفتن الکپشت ها و حلزون ها تازه آغاز میشد.
بلیط هواپیما از تهران به کیش رفت و برگشت آدامس تعارف کرد.
میلاد میگفت توپ توپه ها؟ بلیط هواپیما تهران کیش لحظه آخری اخم هایش را یک بار باز کرد و دوباره رفتند داخل هم. بلیط هواپیما تهران کیش ارزان جلویی، جلویش خالی بود و تکان نمیخورد. دستش را ممتد گذاشت روی بوق و بلیط هواپیما تهران کیش ارزان جلویی پایش را گذاشته بود روی گاز ولی حرکت نمیکرد. بلیط هواپیما از تهران به کیش رفت و برگشت آدامس را داخل داشبورد گذاشت. میگن خیلی به سبقه ی خانوادگیت گیر دادنا. بلیط هواپیما تهران کیش لحظه آخری راسته؟ بلیط هواپیما تهران کیش علی بابا شیشه را کشید پایین. -هوی چرا حرکت نمیکنی؟ راننده ی جلویی بیشتر گاز داد. گاز پشت گاز. تا بالاخره از بلیط هواپیما تهران کیش ارزان
- پیاده شد و درست میدید؟
- آسمان بود؟
- با یک شال سفید؟
پره ی شالش افتاد. با دست کوچکش، پره اش را بالا داد. انگشتری اش دستش بود. متوجه بلیط هواپیما تهران کیش علی بابا شد؟
لب بلیط هواپیما تهران کیش علی بابا به لبخند باز شد
نه! لب بلیط هواپیما تهران کیش علی بابا به لبخند باز شد و تا آمد در را باز کند و بپرد بیرون که از کی تا حاال رانندگی میکنی، کسی از آن طرف آمد که پشت رول بنشیند و آن کس، میلاد مقتدری بود! مهران داشت میگفت: -دیشب رفته بودم پیش کیا و سیا، اگر بدونی این دو قلوها قیافه شون از دبیرستان تا الان ذره ای تغییر نکرده. کپ همون وقتاست جونِ بلیط هواپیما تهران کیش با هتل. مقتدری نشست پشت فرمان و بلیط هواپیما از تهران به کیش ارزان با گاز زیاد و دود فراوان حرکت کرد. نزدیک میدان، چراغ های ترمزش روشن شد و سرعت کم شد و بعد دور میدان مولوی را پیچید داخل دانشفر. صدای بوق های ممتد پشت سر آمیخته شده بود به فحش های راننده و باد سرد زمستانی لرز به تنش انداخته بود و نوک انگشتانش یخ زده بود. مهران شیشه را بالا زد و زد به شانه ی بلیط هواپیما تهران کیش با هتل. دیگه بلیط هواپیما تهران کیش با هتل کجایی تو؟ حرکت کن ملت معطل موندن. کنار خیابان که نگه داشت مهران هنوز داشت حرف میزد.
تولد نانسی میای دیگه نه؟
بلیط هواپیما تهران کیش رفت و برگشت شماره را گرفت و در را باز کرد و حجمه ای از باد سرد خورد به گردن و صورتش.