
گوشیش هم خاموش.. آخرین پرواز امروز هم نشست و من پر امید دنبال برنامه ی چت و دوستیابی می گشتم و بالاخره دیدمش! انگار بعد از چند سال یه عزیز رو دیدم! دویبدم و پریدم بغلش، اون هم محکم من رو تو آغوش کشید و بوسید دلم برات تنگ شده بود کوچولو عمیق بهش لبخند زدم ولی لبخندم تموم نشده بود که صدای باربد که اسمم رو فریاد زد رسید به گوشم!!!
پر استرس نگاهش کردم! عین یه شیر نر که آماده دریدنه شده بود! رحم کرد فرزاد گرفتتش و برنامه ی چت و دوستیابی رایگان زرنگی کرد و بین جمعیت استتار کردیمو تونستیم فرار کنیم وگرنه وضع داغونی می شد از فرودگاه خارج شدیم که برنامه ی چت و دوستیابی سریع بهم مشکوک نگاه کرد اون کی بود؟ از همون هایی که این جا گیرم انداختن و آزارم دادن اما اون روت حساسیت نشون داد! ؟
خیلی حرف ها واسه گفتن دارم خیلی خب بیا اول یه هتل بگیریم و اونجا بی استرس صحبت کنیم باشه به هتل رسیدم و برنامه ی چت و دوستیابی سریع دو تا اتاق گرفت هر دو وارد اتاق برنامه ی چت و دوستیابی شدیم و کارن تا وارد شد دکمه بالایی پیرهنش رو باز کرد عین یه غول داشت حمله می کرد طرفمون! از حرفش نمی دونستم بخندم یا ناراحت بشم! برنامه ی چت و دوستیابی رایگان سفارش شام رو داد و صندلی رو برای من کشید عقب و خودش هم رو به رو نشست چقدر لاغر تر شدی و چشم هات داغون شدن! ؟ بغض تو گلوم پر شد از وقتی پام رو گذاشتم ایران همه زندگیم سیاه شد آروم باش و همه چی رو برام تعریف کن با یه آه عمیق از لحظه ای که وارد ایران شدم تا رفتار باربد رو بهش گفتم.. .
سوالی که پرسید برنامه ی چت و دوستیابی ناشناس بود
برنامه ی چت و دوستیابی فارسی رایگان اولین سوالی که پرسید برنامه ی چت و دوستیابی ناشناس بود: رابطتت با باربد چطوری بود؟ ترسیدم بگم عاشق هم شدیم و تنهام بذاره فقط همخونه بودیم اما چیزی که من دیدم فقط یه همخونه تو رو نمی دید یکمم دوسم داره الان تو کانادا کی منتظرته؟ مکث کردم و جواب دادم هیچ کس تو کمکم می کنی؟ برنامه ی چت و دوستیابی رایگان از نظر مالی هیچ نگرانی ای نداشته باش اما بدون خانواده؟ نمی تونم قبولشون کنم برنامه ی چت و دوستیابی دستمو گرفت تو دست هاش ببین تو هر چی بخوای برات آماده می کنم، هر کاری بخوای انجام میدم، اما تنها چیکار می خوای بکنی؟ بهتر نیست عاقلانه تر تصمیم بگیری؟ این جا احساس خفگی می کنم چون همش تو استرس بودی! یکم از دور نگاه کن.. .
برنامه ی چت و دوستیابی فارسی رو می گی
برنامه ی چت و دوستیابی فارسی رو می گی که منو با خودت نبری؟ برنامه ی چت و دوستیابی سریع خندید: نه دیوونه اگه بخوای باهام بیای من دارم به در خواست ازدواج بهت فکر می کنم اون وقت نخوام ببرمت؟ از حرفش جا خوردم که باعث شد تیز تو چشمش نگاه کنم برنامه ی چت و دوستیابی فارسی رایگان چیه؟ من قبل از این اتفاقا می خواستم این در خواست رو بدم اما یهو سفر تو و وضعیت مادرم پیش اومد می ترسیدم این سوال رو بپرسم اما با تردید پرسیدم و اگه جواب من نه باشه؟ من مثل یه دوست باز هم پشتت هستم، اما چرا؟
سرمو انداختم پایین... برنامه ی چت و دوستیابی ایرانی چی باید می گفتم؟ هنوزم دلم با باربد بود اون مرد خیلی تو رو زده؟ برای من یک بار هم زیاد بود ولی اون چند بار دست روم بلند کرده و موقعی که عصبی میشه برنامه ی چت و دوستیابی ناشناس بدنش کار می کنه واو اون غولتشن اگه برنامه ی چت و دوستیابی فارسی طوری باشه هیچ زنی نمی مونه باهاش! اخلاق های خوبم داره برنامه ی چت و دوستیابی سرش رو آورد جلو تو دوسش داری هول کردم نه نه اون دست بزن داره و من رو زده، ازش متنفرم می خوای قبل از رفتن با برنامه ی چت و دوستیابی ایفون و پدرت صحبت کنم؟ برای چی؟ واسه شناخت می ترسم بخوان جلومون بگیرن باز! یعنی باربد دستش بهمون برسه همه چی خراب میشه می ترسی ازش؟ یه خورده قاطیه خندید: ندیده بودم از کسی حساب ببری ها!! ، اما چون دوستت دارم ازت می خوام بیشتر به انتخابت فکر کنی من دوتا بلیط برای اولین پرواز به ایتالیا می گیرم