فک کن! توی بازی تو همیشه می خواستی بابا باشی. هیچ چیزت به آدم نرفته! اگه می خواستین خاله بازی کنین. حتما توی می شدی بابا. اون رهای ملوسم می شد مامان. طاها پسرتون! هر هر! آوا مووی کره بازی می کنیم. دیروزم گل کوچیک زدیم! آوا مووی کره ای که داشت برای خودش هر هر می خندید یه لحظه خنده اش تمام شد و گفت: وایسا ببینم تو که گفتی داداششه! سینه ام و صاف کردم و گفتم: اون داداش بزرگشه!
آوا مووی کره بازی می کنی! ؟
وایسا ببینم تو می ری خونه مردم با دوتا پسر لندهور آوا مووی کره بازی می کنی! ؟ برو بابا. رفته دختر مردم و رسما بغل کرده حالا برا من جو داداش غیرتی گرفته اش! برای اینکه آوا مووی کره ای دیگه گیر نده بلند شدم و با حرص رفتم پشت در دسشوئی و در زدم و گفتم: آوا مووی کره چه غلطی می کنی اون تو. بیا بیرون دیگه. مثانه ام پر شده رسیده به معده ام! از همون تو داد زد: کثافت حال به هم زن. اومدم بابا! بعدم در و باز کرد و اومد بیرون. الاغ چه به خودش رسیده بود. واسه خاطر این آوا مووی کره ای چلغوز اینجوری خوشکل کرده بود؟ اگه می دونست چه موجود مزخرفیه این آوا مووی کره این کار و نمی کرد. وقتی از کنارش رد می شدم گفتم: اینجا نمون. برو پائین. من به آوا مووی کره اعتماد ندارم!
نیش آوا مووی سریال کره ای باز شد
نیش آوا مووی سریال کره ای باز شد و گفت: واقعا؟یعنی به من داری؟ چشمام گرد شد از پرویی این دختر: مرض. مثل اینکه خوشت اومده ها! سری تکون داد و آروم گفت: تو نمی خوای یه دوشی چیزی بگیری؟! خاک تو سر بی شعورت آوا مووی سریال کره ای! هر غلطی دلت خواست بکن! ولی گفته باشم این داداش من از اون مزخرفای روزگاره خود دانی! آوا مووی کرهی هولم داد تو دسشوئی و گفت: برو تو حرف نزن خودم می تونم از پس خودم بر بیام! ولی من که نفهمیدم اون تو چکار کردم به سرعت نور خودم و پرت کردم بیرون. در و بستم و مشکوک به آوا مووی کره و نگاه کردم. نه مثل اینکه همه چیز عادی بود.