
و اول خانم و و آقای امینی توضیح میدن خانم امینی ما... ما چی بگیم؟ سایت رسمی صیغه ایرانیان بگید که وظیفتون فقط بزرگ کردن اون بوده آقای امینی کی ما می تونیم بریم؟ دقیقا از لحظه ی بعد از روشن شدن حقیقت همه چی آمادس واسه رفتن کمند کاش بهم می گفتی بهترين سايت صيغه يابي ما برای این قضیه جمع شدیم کمند کیان نیومده اون نمی خواست باشه احساس می کردم من بیشتر از همه استرس داشتم! جوری که تمام بدنم می لرزید و احساس سرما می کردن تموم عضله های در هم پیچیدم. ..! چشم هام رو بستم. ..
نمی خواستم تا اومدنش بازشون کنم. .. اگه بدونه و بذار بره چی؟ اگه منو نخواد دیگه چی؟ همه چی ترسناکه! اما هر چقدر منتظر موندم نیومد! چشم هام رو باز کردم و دیدم هیچ خبری ازش نیست! به محمد گفتم: چرا نیومد! نمیدونم! از جام بلند شدم من میرم ببینم چه خبره دلشوره گرفته بودم تا رسیدم دم اتاق محمد متوجه دنیا شدم که افتاده رو زمین!!
کانال ازدواج موقت با عکس دوییدم
کانال ازدواج موقت با عکس دوییدم سمتش و بغلش کردم: سايت صيغه يابي سریع برش داشتمو دوییدم سمت بیرون از فاصله بلند داد زدم تا محمد بشنوه بی هوش شده واینسادم کسی بهم برسه و باهام بیاد، گذاشتمش تو ماشین و گاز دادم به طرف بیمارستان. .. بدو بدو رفتم اورژانس گذاشتمش رو تخت و ناخواسته داد زدم یکی بیاد این جا یهو سکوت شد و دوباره شلوغ! دوتا پرستار و دکتر اومدن سمتش و شروع کردن به چک کردن وضعیتش قلبم تن تن می زد نفسم بالا نمی اومد دکتر چی شده بهش؟ هیچی آقا نگران نباشید فقط از هوش رفته رو یه برگه یه چیزایی نوشت و رفت تا سايت صيغه يابي چشم هاش رو باز نمی کرد من آروم نمی شدم تا سرمو بلند کردم سایت رسمی صیغه ایرانیان و کمند رو دیدم که دارن.
بهترين سايت صيغه يابي تا رسید دست انداخت
میان بهترين سايت صيغه يابي تا رسید دست انداخت به لباسم چرا واینسادی من برسم؟؟
دستش رو پس زدم و هیچی نگفتم که چقدر لذت می برم حسابش نمی کنم کمند دست کانال ازدواج موقت با عکس رو گرفت تو دستش و زد زیر گریه تحمل کن ما برات میشیم یه حقیقت قشنگ سرمو چند تا آمپول زدن بهش و رفتن محمد دقیقا جلوش ایستاده بود و زُل زده بود بهش. .. هم کنارش رو صندلی و من هم با فاصله ازشون. .. با صدای ناله تکون خورد و چشم هاش رو رو به چشم های سایت رسمی صیغه ایرانیان باز کرد. ..
سايت صيغه يابي شکستش و سعی کرد
یه سکوت طولانی و سنگین بینشون بود که سايت صيغه يابي شکستش و سعی کرد بلند بشه تا چشمش به منو کمند خورد بغض کرد شماها دروغگیید من دیگه یه لحظه بین شماها نمی مونم. سایت رسمی صیغه ایرانیان دست گذاشت روی قفسه سینه کانال ازدواج موقت با عکسحقیقته قشنگی می تونه باشه خواهش می کنم این طوری فکر کن من هنوز باور نکردم که برام بشه حقیقت باید با مادر و پدرم حرف بزنم بهترين سايت صيغه يابي میریم خونه و صحبت می کنیم فقط تا برسیم خونه آروم باش حالت بدتر نشه سايت صيغه يابي عمیق به کمند نگاه کرد: هیچ وقت مادری که بچش رو ول می کنه رو نمی تونم ببخشم کمند چشم هاش پر اشک شد م... من اصلا نمی دونستم تو هستی نمی دونستم