چون مسیر خونه ش تا دانشگاه نزدیک بود مامان گفت بهتره ما خونه ش رو اجاره کنیم. اول آدرس جدید سایت همسریابی توران 81 و گلرخ رفتن از نزدیک باهاش صحبت کردند و خونه رو دیدن و پسندیدند. بعدشم به ما خبر دادند. من و مامان یه سری وسایل برداشتیم و راه ی شدیم. خونهش توی یه کوچه ی پر درخت و سرسبز بود. طبقه ی بالا رو ما اجاره کردیم و طبقه ی پایینش اثاثیه ی عالیه خانم بود نوه ی عالیه ورود به سایت همسریابی توران 81 (جدید) یه پسر جوون بود که روزهای اول خیلی به ما کمک کرد و گفت هروقت تو شهر کار داشتیم میتونیم روی کمکش حساب کنیم.
اون مدت، فامیل ها از اومدن ما خبردار نشند. هنوزم از اینکه دوباره به شمال برگشتم احساس خوب ی نداشتم. چند روز بعد، سایت همسریابی توران 81 جدید ۸۱ برگشتن تهران. منم مشغول دوسه تا درس باقی موندهم شدم. مامان خونه میموند و آشپز ی میکرد. یه روز که از دانشگاه برگشتم خونه، مامان گفت: گلسا، بیا بشین کارت دارم. روبه روی مامان نشستم و توی چشمهاش زل زدم.
منم ورود به سایت همسریابی توران 81 (جدید)
میدونستم این روزها سایت همسریابی توران 81 جدید دست از سر زندگ ی ما برنمیداره. مامان ادامه داد.منم ورود به سایت همسریابی توران 81 (جدید) موقع ها دل خوشی از آدرس جدید سایت همسریابی توران 81 نداشتم ولی الان که حرفهاش رو شنیدم فهمیدم ما زود تصمیم گرفتیم طلاق تو رو بگیریم. پیش پای تو دوباره زنگ زد. وسط حرفش پر یدم و گفتم: نگفتی که اومدیم؟! نه.
برای اولین بار بی رودروایسی، رازم رو فاش کردم و گفتم: مامان میخوام اعتراف کنم. اول من از سایت همسریابی توران 81 جدید خوشم اومد. چون اولین باری بود که عاشق شدم. فکر میکردم بعدها اونم بهم علاقمند میشه اما اشتباه بود. آدرس جدید سایت همسریابی توران 81 برای کارش به پول احتیاج داشت. شرط زنعمو رو قبول کرد که با من ازدواج کنه وگرنه دوسم نداشت. معیارهایی که از زن آیندهش میخواست رو من نداشتم. آخرشم با این دخترهی خیر ندیده، ولم کرد و رفت. بهتر میدونه ولی امروز خیلی التماس کرد تا باهات حرف بزنه. نزدیک بود گر یه کنه! دلم به حالش سوخت! راضی شو خودت مستقیم باهاش حرف بزن ی. عصبانی شدم و گفتم: تو رو مامان اسم جدیدترین آدرس سایت همسریابی توران 81 رو نیار؛ معلوم نیست چه مرگشه!
جدیدترین آدرس سایت همسریابی توران 81 چند روز بعد
دیگه زدم زیر گر یه تا اینکه مامان گفت: باشه حالا که نمیخوای، اصراری نیست. جدیدترین آدرس سایت همسریابی توران 81 چند روز بعد مامان گفت علی زنگ زده و گفته حال جدیدترین آدرس سایت همسریابی توران 81 بد شده. رفتن دکتر تا آزمایش داده فهمیدن گلرخ بارداره. از ته دل خوشحال شدم که دوباره داشتم خاله میشدم. مامان سر یع برگشت خونه تا بتونه مواظب روشنک باشه و از سایت همسریابی توران 81 جدید ۸۱ مراقبت کنه. منم به لطف سختی هایی که با زندگی کردن کنار سایت همسریابی توران 81 جدید کشیدم دیگه به تنهایی عادت کرده بودم.
مامان به عالیه خانم سفارش کرد تا حواسش به من باشه یه روز عالیه خانم برام نهار درست کرد و یه سر اومد پیشم. مامان به هر کسی میرسید از سیر تا پیاز جریان جداییم رو تعر یف میکرد. چون همیشه از بخت من، شاکی و غصه دار بود و از خوشبختی دخترهای مردم تعریف میکرد. عالیه خانم گفت: دخترم بیا همه چیز رو فراموش کن و دوباره به خواستگاری ورود به سایت همسریابی توران 81 (جدید) جواب مثبت بده. حتمًا سرش به سنگ خورده و پشیمون شده! آهی کشیدم و گفتم: سایت همسریابی توران 81 جدید با بدیهایی که در حقم انجام داد.